وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقدپذیری» ثبت شده است

یادداشت


 هر پدیده‌‌‌ی پویایی بعد از به وجود آمدن در مسیری شروع به حرکت می‌کند. اگر این مسیر هدایت و بسترسازی شود به تعالی می‌رسد و اگر نشود، بعد از مدتی منحرف می‌شود و به سمت زوال می‌رود!

این مسیر زوال می‌تواند با توجه و تذکر دلسوزان رویکرد ترمیمی پیدا می‌کند. اما اگر با مسائل و انحرافات آن پدیده به صورت ترمیمی و تصحیحی برخورد نشود و برخورد از گونه‌ی حذفی و قهری باشد -که همانا ساده‌ترین راه حل هم هست- چه روی می‌دهد؟ آیا آن پدیده‌ی پویا متوقف می‌شود؟

خیر! شاید آرام شود ولی با تغییر مسیر، راهی تازه را می‌یابد و ادامه می‌دهد! مانند آب روانی که می‌رود؛ اگر جویی بود که در آن می‌خزد و اگر سنگی بر سر راه بود راهش را کج می‌کند. به هر حال یا راهی می‌یابد و یا راهی می‌سازد.

نقد نیز خود به عنوان یک پدیده‌ی پویا همزمان با هر پدیده‌ی نوظهور و پویایی متولد می‌شود و رشد می‌کند؛ و نیاز به مسیریابی و بسترسازی دارد. هر پدیده‌ای با خود حرف و حدیثی دارد و چه بهتر که این حرف و حدیث‌ها، نقد سازنده و مفید باشد. گاه نقد هم از مسیر خود خارج می‌شود و جنبه‌ای غیر از سازندگی و آگاهی می‌یابد و بعضی که نقد، حتی در نرم‌ترین حالت آن هم به مذاق‌شان خوش نمی‌آید با نگاهی حذفی، درب نقد و نقادی را گل می‌گیرند. حتی به نقد معتقد نیستند چه رسد به بهسازی مسیر آن؛ و در نهایت هر پدیده و اثر را بدون نقد می‌خواهند و به راه می‌اندازند. غافل از اینکه جریان سیال نقادی راه خودش را از کنار این گل و ‌سنگ‌ها می‌یابد و ادامه می‌دهد.‌ هرچند مطلوب نیست اما وقتی مقابل نقد علنی و سازنده را بگیرند، آرام آرام ‌»نقد زیرزمینی» شکل می‌گیرد. می‌شود همان قاعده‌ که می‌گوید: «وقتی نگذاری جلوی رویت بگویند، می‌روند و پشت سرت می‌گویند.»

نقد زیرزمینی، نقدی است ساختارشکنانه و به مراتب تلخ‌تر و گزنده‌تر از دیگر نقدها. نقدی که دیگر فقط دغدغه‌ی اصلاح ندارد بلکه دغدغه اثبات خود و قدرت‌نمایی نیز دارد و حتی جنبه‌ی تخریبی می‌یابد. تخریب به بهانه‌ای ساختن جایگاهی جدید برای خود. پدیده‌ی مخرب و غیرقابل کنترلی می‌شود که خودش بسیار نقدبردار است ولی کسی دستش به زیر‌زمینی‌ها نمی‌رسد! نقد مانند هر پدیده‌ای با برخورد حذفی نه تنها محو نمی‌شود بلکه جنبه‌ی تهاجمی و مخرب می‌یابد. مثل موسیقی زیرزمینی...

   منتقد آگاه و صاحب درد وقتی زمینی برای بیان نقد نداشته باشد، زیرزمینی برای خودش می‌یابد و بدون اینکه نوری کار او را روشن کند کار خودش را می‌کند. ای کاش همیشه زمینی مناسب برای کار منتقدان باشد و محصول آن را همه برداشت کنیم. 



نگاهی بیندازید به:

درباره نقد


۴ دیدگاه ۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۶:۴۵
حاتم ابتسام

یادداشت


وقتی فردی آگاه و حساس، چیزی می‌بیند که نسبت به آن نقد دارد دچار یک «فشار روحی» می‌شود! این فشار روحی و روانی بسته به کیفیت موضوع بالا و پایین می‌شود. مثبت یا منفی‌بودن نقد هم بر این فشار موثر است. گویی منتقد با نگفتن نقدش خفه خواهد شد. و مسئله از همین‌جا شروع می‌شود...

 بیان نقد کیفیت و محدوده زمانی خاصی دارد؛ این محدوده زمانی گذراست و خیلی نیز تغییرپذیر نیست. حال اگر زمان، مکان و شخص مورد نقد در کنار هم نباشد، یا نقد بیان نمی‌شود و یا بد بیان می‌شود. مثلا وقتی مخاطبِ نقد گوش شنوایی نداشته باشد، یا در دسترس نباشد، یا توان نقد رو در روی او را نداشته باشیم و یا ابزار و بستری برای بیان نقدمان وجود نداشته باشد و زمان بگذرد، نقد در مسیر نادرستی می‌افتد.

مثل همسری که از رفتار شوهرش ناراضی باشد و به دلایلی نتواند بگوید؛ رویش را ندارد، شوهرش گوش شنیدن ندارد یا موقعیت زمانی مهیا نیست و ... زن هم می‌رود برای تخیله فشار، نقد مثبت و منفی‌اش را نزد هر کسی می‌گوید الا شوهرش. که این مصداق «غیبت» است. کسی که قرار بود که با شنیدن نقد، بدی‌اش را اصلاح و خوبی‌اش را بداند و آن را تثبیت و تقویت کند، از این «موهبت» محروم خواهد شد.

 گاهی پیش می‌آید که فرد با رفتارهای زننده‌ای که هنگام شنیدن نقد از خودش بروز می‌دهد، و یا بی‌خیالی نسبت به انتقادات وارده و یا اتفاقاتی از این دست، دهان دیگران را می‌بندد و باعث می‌شود فشاری که بر دیگران وارد می‌شود در جای دیگری بروز کند؛ هرجا غیر از بسترِ «نقد مسالمت‌آمیز». همان‌طور که گفته شد کمترین این بروز، غیبت است؛ در این حالت خودش هم در غیبت شریک می‌شود.

گاهی نیز پیش می‌آید که فرد درست‌کاری به دلایلی، مانند داشتن اعتماد به نفس یا نداشتن آن،  مانع می‌شود که دیگران به او نقد مثبتی بدهند و از او تعریف کنند. او نیز نسبت به خوبی کار خود و رضایت دیگران بی‌اطلاع می‌ماند. هر چند فشار خوبی‌های او نزد دیگران «منتشر» می‌شود، ولی درون خودش منتشر نمی‌شود!

این فشار وارد آمده به انسان‌های حساس و آگاه باید درست و به‌هنگام «تخیله» شود؛ مهیا کردن شرایط این تخلیه‌ی صحیح بر عهده اشخاص زیادی است. یکی خود منتقد که آگاهانه، به‌هنگام و به‌جا نقد کند. دیگری افراد کل جامعه که فضای نقد را به گونه‌ای مهیا کنند که منتقدین نزد دیگری نروند. یعنی باید بسترهای مناسب نقد وجود داشته باشد؛ مثل مطبوعات. از همه مهم‌تر، افراد جامعه هستند که برای نقد، حداقل «گوش شنوایی» داشته باشند و به آن بیندیشند. حتی شنیدن نقد هم مفید است. نقدی که خیلی وقت‌ها «درددل» است و همان لحظه‌ی بیان‌شدن برطرف می‌شود؛ به عبارتی دلِ گوینده با همان «گفتن» خنک می‌شود. پس بگذاریم منتقدین عزیز فشارشان را تخیله کنند تا دلشان خنک شود. نه اینکه دلشان بسوزد و نتوانند کاری بکنند؛ که در نهایت می‌شود، «دل‌درد»، «رودل» و بقیه ماجراها...


مطالب مرتبط:

ادب پذیرش نقد

خوف و رجا در نقد


۳ دیدگاه ۲۰ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۱
حاتم ابتسام

یادداشت


یک منتقد واقعی و هوشمند نقدهایش را فقط با ابزار زبان مطرح نمی‌کند. او روش‌های دیگری هم برای بیان نقد دارد. بعضی‌هایش عملی هستند، بعضی شفاهی و بعضی هم مکتوب. بهترین حالت نقد، اجرای عالی همان اثر مورد نقد و بدترین حالت نقد، نقد نکردن است. حتماً ماجرای رفتار حسنین علیهم‌السلام در برابر آن پیرمردی که اشتباه وضو گرفت را شنیده‌اید. این رفتار حضرات نوعی نقد و آموزش رفتار صحیح بود. اما مسئله اینجاست که ایشان معصوم بودند و عالم به تمام معنا و هر کسی توان این گونه نقدها را ندارد. نقد بدون نفد هم ماجرای سنت الهی است که قومی را به حال خود وا می‌گذارد تا....

منتقد همین که بتواند اثری را شرح دهد و قوت و ضعف آن را تبیین کند، وظیفه اصلی خویش را انجام داده است. اما همین تبیین، لوازم و شرایطی دارد. منتقد باید در شرایط مختلف نقد خود را به قالب‌های متفاوتی ببرد.

نقد مکتوب بهترین و رایج‌ترین قالب و نوع بیان نقد است. یعنی همان روش کاغذ و قلم؛ که خود به سه دسته کلی تقسیم می‌شود.

نوع اول، آن گونه‌ای است که در نوشته‌ای اثری را بدون هیچ توضیح اضافه‌ای فقط می‌کوبیم و ایراداتش را فهرست می‌کنیم؛ که این نقد ضعف‌هاست و بسیار هم رایج است. متاسفانه تصور بسیاری از مخاطبین، صاحبین آثار و منتقدین از نقد، همین‌گونه است؛ نقد به معنای ایرادگیری!

در نوع دوم اثر را تشریح می‌کنیم و حسابی درباره‌اش حرف می‌زنیم و اظهار فضل می‌کنیم! و در بهترین حالت اثر را مورد بازبینی موشکافانه و دقیق قرار می‌دهیم. حتی نیت‌خوانی هم می‌کنیم؛ که این نوع نقد در دنیا جاافتاده‌تر است. به این نوع نوشته‌ها ریویو «review» می‌گویند. همان بازبینی خودمان. اتفاقی که در نقد عکس می‌افتد. نقد عکسی که ترجمه «photo review» است.

در نوع سوم نویسنده‌ی نقد طی مقاله‌ای اطلاعاتی گسترده یا موجز درباره اثر می‌دهد؛ که این اطلاعات به فهم بهتر اثر توسط مخاطب بسیار کمک می‌کند و نوعی یاری است به صاحب اثر. اغلب، اینگونه نقدها را افراد دانشگاهی و علمی می‌نویسند. مثلا قالب اثر را توضیح می‌دهند و تببین می‌کنند؛ ابعاد اثر را از نظر تاریخی ریشه‌یابی می‌کنند و یا موارد مشابه آن اثر را معرفی می‌کند و در نهایت با توجه به این معیارها، عیار اصالت اثر را می‌سنجند. حضور این نوع نقد در برابر دو نوع دیگر کمرنگ‌تر است؛ چرا که نویسنده آن باید دانش و درک بالایی نسبت به اثر مورد نقد داشته باشد.

همان طور که آمد، گاهی منتقدین عمل نقد خود را با شبیه‌سازی اثر مورد نقد انجام می‌دهند. یعنی عین اثری را تولید می‌کنند تا صاحب اثر را به ایرادات خود واقف کنند. البته این‌گونه منتقدان بسیار کم هستند؛ چرا که از هر نظر هزینه‌بردار است. از طرفی می‌توان به صورت کلی این‌گونه گفت؛ هر کسی که اثر خوبی تولید می‌کند خواه یا ناخواه تمام آثار ضعیف را مورد نقد قرار داده است.

نقد خیلی وقت‌ها جنبه اعتراض عملی و حتی تخریبی به خود می‌گیرد. مثلا بعضی «وندالیسم» -که نوعی تخریب اموال عمومی و هنری است- را انتقاد اجتماعی می‌دانند. که البته در این نوع نقد بحث فراوان است. مثلاً اینکه اگر آدم‌های درستی بودند خراب‌کاری نمی‌کردند و یا منتقد نباید کاری بکند که به خودش هم نقد وارد باشد!

هنر منتقد در این است که شیوه مناسب و موثری را برای نقدش پیدا کند. از همین‌جاست که می‌توان یک منتقد را در جایگاه یک هنرمند قرار داد. منتقدی که هنرمندانه نقدش را مطرح می‌کند، همان هنرمندی است که اثرش را نقادانه پی می‌ریزد. معروف است که هنرمندترین افراد در دوره‌های خفقان سیاسی و اجتماعی سر بر آورده‌اند. اوج هنر اروپا در دوران سیاه قرون وسطا شکل گرفت. این یعنی قالب نقد آن قدر پیچیده شد که تا سر حد یک هنر اصیل و ماندگار پیش رفت.

قالب نقد به شدت با فضای طرح آن و نوع مسئله مورد نقد مرتبط است و منتقد هوشمند با هدف اعتلای آثار و افکار، هنرمندانه بهترین روش را برای نقدش انتخاب می‌کند.


مطالب مرتبط:

درباره نقد

مخاطب عام، منتقد خاص

کلی گویی در نقد


۶ دیدگاه ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۳۴
حاتم ابتسام

یادداشت


منتقد، نقد را در سه موقعیت طرح می‌کند: 

1. نزد مخاطب اثر

2. نزد صاحب اثر

3. نزد هر دو: صاحب اثر و مخاطبش؛ جایی مثل مطبوعات، اینترنت و تلویزیون.

اگر به مخاطب بگوید که مخاطب بنا به فهمی که از اثر داشته، برخوردهای متفاتی با نقد و منتقدش می‌کند. بیشتر در دلش! نوع بیان منتقد هم زیاد اهمیت پیدا نمی‌کند.

اگر به صاحب اثر بگوید -که در این نوشتار درباره همین‌گونه حرف می‌زنیم- یعنی منتقد و صاحب رو در روی یکدیگر. که شرط اصلی اینگونه، رعایت ادب نقد و شنیدن نقد از سوی هر دو طرف است.

طرح نقد در جمع مخاطب و هنرمند هم بیشتر به بحث رعایت ادب نقد از سمت منتقد بر می‌گردد. اینکه ادبیات نقد و اصول نقد را رعایت کند.

نقد فرایند و ارتباطی دو طرفه است بین منتقد و اثر؛ نه منتقد و صاحب اثر! در این میان فهم این مسئله خیلی مهم است که منتقد با صاحب اثر و مخاطبینش در ارتباط با اثر بحث می‌کند نه با خودِ صاحب اثر.

در جامعه ما وقتی نقد رو در رویی صورت می‌گیرد دو حالت دارد:

یا منتقد آدم پر دل و جرأتی بوده است که ریسک کرده و نقد می‌کند، یا اینکه شخصیت مورد نقد، انسان با سعه صدری است که توان شنیدن نقد، هر چند تلخ و ناگوار را دارد. که البته نباید این دو گونه باشند. باید منتقد با قدرت، و صاحب اثر هم با سعه صدر، پای نقد بنشینند.

همان‌طور که نباید دهان دیگران را روی خودمان باز کنیم، نباید دهانشان را برای گفتن بعضی حرف‌ها ببندیم. ما همیشه در رد یا قبول نقدهای که می‌شنویم مختاریم، اما وظیفه داریم حداقل به آنها گوش بدهیم. هنگامی که منتقدی نقد می‌کند نشان‌دهنده این است که اثر آن قدر اثر داشته که شخصی به زبان آمده و می‌خواهد درباره آن حرفی بزند. و صاحب اثر به عنوان کسی که چیزی نشان داده وظیفه دارد چیزی هم بشنود. باید تاب آن را داشته باشد که بازتاب کارش را ببیند. در اینگونه موارد پاسخ‌های فوری و حاضرجوابی در مقابل گوینده به هیچ‌وجه قابل قبول نیست؛ چرا که عمل نقد به درستی صورت نمی‌گیرد و به یک جدل و به اصطلاح کل‌کل تبدیل می‌شود. از طرفی بعضی‌ها شجاعت نقد را ندارند و با کمترین دفاعی با سکوت، عرصه را خالی می‌کنند. نباید افرادی که حرفی برای گفتن دارند، ساکت کنیم!

اینگونه نباشد که با گفتن جملاتی مانند:

خودم می‌دونستم! شما که جای من نیستی! در جریان نیستی! خب اینو گفتی، بعدش! چرا خوبیاشو نمی‌گی! شرایط سختی داشتم! اصلا قبولت ندارم که بخوام نقدت رو قبول کنم! و...

دهان منتقد دلسوز را گل بگیریم. فرد منتقد دیگر انگیزه‌ای برای نقدهای بعدی نخواهد داشت. اصلاً خاطره خوشی از نقد نخواهد داشت و آن را بیشتر یک جدل بیهوده می‌پندارد و صاحبان آثار را افرادی لجوج. وقتی منتقدی برخورد تدافعی و بعضاً تهاجمی را می‌بیند دل‌سرد می‌شود و از نقد کنار می‌کشد؛ و می‌گوید: ما گفتیم، خواه پند گیر خواه ملامت! شاید هم بگوید: به درک! اصلاً به من چه!؟ 

و شاید افسره شود!

صاحبان آثار هم در این میان فکر می‌کنند کار خیلی شاقّی می‌کنند که اثرشان را با سخنرانی بعد از آن و مقابله با منتقدین توجیه می‌کنند. اثر با مخاطب حرف ‌می‌زند و منتقد با اثر و مخاطبش.

صاحب اثر باید از روزی که دیگر کسی به او چیزی نگوید بترسد؛ ترسی در حد مرگ!



پی‌نوشت: می‌گویند بزرگ‌ترین عذاب الهی آن است که خداوند بنده‌ای را به حال خودش رها سازد...


ادب نقد

خوف و رجا در نقد

۹ دیدگاه ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۴۴
حاتم ابتسام