وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

داستان کوتاه کوتاه


من راز این میدان ندادن را می‌دانم! شاید فکر کنید که از بی‌لیاقتی است! شاید فکر کنید به خاطر جوانی و خامی است. شاید فکر کنید به خاطر نسب فامیلی است. ولی هیچ‌کدام نیست. من رازش را می‌دانم...

من در احد بودم. خانه‌ام نزدیک خانه‌ی علی (ع) است. همسرم همسرش را می‌شناسد. همسرم دختر پیامبر، خیرالنسا را می‌شناسد. من خودم دیدم علی (ع) که از احد برگشت، هفتاد زخم روی تنش بود. من این زخم‌ها را از احد دیدم. همسرم می‌داند که فاطمه زهرا (س) برای مداوای این زخم‌ها چه رنجی کشید. می‌دانم که هر بار برای شستن زخم‌های علی (ع) بیش از آن خونی که از زخم‌ها می‌رفت، اشک از چشمان دختر رسول خدا می‌رفت. چشمی که رسول خدا طاقت دیدن اشک‌هایش را ندارد. زمین و زمان هم ندارد. عالم امکان از رنج این زخم و آن اشک‌ها در عذاب بودند...

فکر می‌کنی چرا با اینکه عمرو بن عبدود حریف می‌طلبد و علی (ع) داوطلب است، اما رسول خدا رخصت میدان نمی‌دهد؟ جز رحم به دل زهرای مرضیه که شاید همسرش زخمی بردارد و غمگین شود.

دلیل دیگری داری بگو... هان!؟ ساکت شدی!؟

مطمئن باش از قدرت عمرو نیست. از قدرت اشکان زهراست... از تلخی نگاه غمگینش به زخم‌های علی (ع) است. غم زهرا (س) عالم را غم‌زده می‌کند. رسول خدا برای همین دوست ندارد خاکی به عبای علی (ع) بنشیند...

آهای تو که فکر می‌کنی عمرو سر است! نگاه نکن به جثه، برابر نیستند. هفت زخم از آن هفتاد زخم را عمرو برمی‌داشت اینگونه در میدان خالی رجز نمی‌خواند.

یا تو که فکر کردی علی (ع) برای حفظ ظاهر تعارفی زد! ببین این‌بار که برود، سومین بار می‌شود که درخواست نبرد کرده... رجزهای عمرو که به غیرت شما نمی‌گیرد! فکر کرده‌اید علی (ع) هم مثل شماست!؟ علی (ع) غیرت خداست. ببین رفت که رخصت سه‌باره بگیرد. اگر رسول خدا فرصت دهد، علی (ع) امان و زبان عمرو را می‌برد. خیال نکن عمرو زنده از این خندق بیرون می‌رود. زخم علی (ع) کاری است؛ علی (ع) اگر به کسی زخم بزند، زخم کارش را تمام می‌کند.

به به! دیدی؟ رسول خدا فرصت داد... دیدی علی (ع) شمشیرش را حمایل کرد؟ دیدی سرورش را؟ ولی نمی‌دانم که با اشک زهرا (س) چه می‌کنند! حتماً سِری در میان است. شاید این بار زخمی در میان نیست که اشکی باشد.

آهای گردن بکشید و ببینید که علی (ع) در آن خندق چه می‌کند. نبرد تن به تن علی (ع) دیدن دارد. کور شود چشمی که نمی‌تواند ببیند. همه چشم‌هایتان را باز نگه دارید و ببینید. آه! راستی در میان زنان تماشاچی مدینه، زهرای مرضیه هم نگاهش به علی (ع) است؟ خداوندا! نکند نمی بر آن چشم بنشیند...

چه گرد و خاکی شد... یا علی! ضربه را دیدید؟ دیدید عمرو را به یک ضربت قلم کرد؟ گفته بودم که! دیدید که خطی برنداشت و قلمش کرد؟... پس بقیه‌اش را هم ببینید...

خدا را شکر که دیگر زخمی در کار نبود. اشک زهرا (س) زمین و زمان را می‌لرزاند. من مطمئنم همین اشک زهرا (س) دست علی (ع) را قوت داد. همین اشک عمرو را زمین زد.

من راز اشک را می‌دانم...




پی‌نوشت: نیت داشتم در ایام فاطمیه این متن را روی «وحدت تفاوت» بگذارم؛ ولی دیدم تولد «مادر» بهانه‌ی بهتری است...


۳ دیدگاه ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۱۰
حاتم ابتسام

یادداشت


«یادآوری به زبان» یا همان «تذکر لسانی» همیشه راه حلی ساده، با کارکردی مفید برای تاثیرگذاری بر دیگران بوده است. بر مبنای همان روایت معروف از پیامبر رحمت (ص): «اثری که در شنیدن است در دانستن نیست...»

سنت مفید و قابل تأملی است که رهبری، ابتدای هر سال در پیام نوروزی‌شان، نامی برای سال پیش‌رو هم انتخاب می‌کنند؛ که در چند سال اخیر این نام‌ها به نوعی تعیین‌کننده سیاست‌های کلی نظام در آن سال و سال‌های بعد نیز هست. در این میان موضوعی پیرامون این نام‌گذاری‌ها قابل بحث است.

واضح است که مخاطب پیام نوروزی و نام سال «آحاد ملت» هستند اما می‌توان «مسئولین» را مخاطبان ویژه‌ی این پیام و نام دانست؛ چرا که نقش محرک و‌ پیش‌برنده‌ی مسئولین در تحقق سیاست‌های کلی نظام بدیهی است. هر چند در کنار «مشیت الهی»، نقش اساسی را «ملت» ایفا می‌کنند.

حال مسئولین نسبت به این پیام و نام چه می‌کنند؟ اصلا کمی به عقب برگردیم؛ آیا همه مسئولین به فهم درستی از این نام و پیام می‌رسند؟

اصلا شاید فهم این نام و پیام به عهده قشر روشنگر جامعه - اعم از سخنرانان، اساتید دانشگاه، روحانیون و افراد فرهنگی- است که رسالت تببینی و تبلیغی دارند؛ نه مسئولین اجرایی. اما در عمل شاهدیم که در طول سال هر جا نوبت به سخنرانی مسئولی می‌شود دست به توضیح واضحاتی در باب نام سال و منویات رهبری می‌زند؛ و ضورت عمل به این منویات. هر چند هنوز برایم سوال است چه اصراری است که در افتتاحیه‌ها و مراسمات، حتما یک مسئول حرف بزند نه یک عالم! اما نتیجه این سخنرانی مسئول که به نوعی تبدیل به مهر تایید کیفیت مراسمات شده چه نتیجه ای دارد.

احتمالا این جمله و جملات مشابه به آن را زیاد شنیده‌اید: «همان طور که حضرت آقا فرمودند!» جمله‌ای که خیلی از سخنوران و مسئولین در تکمله و تاییدیه حرف‌هایشان، ضمیمه‌ی سخن کرده و مسیر بحث را به نوعی از آفات و بلیات بیمه می‌کنند! کاری که اگر نکنند تریبون را تحویل نمی‌دهند! البته نتیجه آن را شاهد هستیم؛ علاوه بر اینکه اتفاق مثبت و چشمگیری در باب تحقق منویات رهبری در یک سال از سوی مسئولین نمی‌بینم حتی چند سالی است که رهبری زبان به گلایه می‌گشایند که آنگونه که باید شعار محقق نشده است! پس مشکل کجاست!؟ مسئولین که در سخنرانی‌هایشان خیلی مفصل بیانات رهبری را تشریح می‌کنند!!!

فکر می‌کنم قبل از هر چیزی سخنان رهبری از سمت مسئولین تشریح نمی‌خواهد بلکه اعمال می‌خواهد؛ و اگر تشریحی هم نیاز باشد شخص رهبری در فواصل مختلف -نه با بیانی دیپلماتیک که با بیانی صریح و شفاف- منویاتشان را تببین می‌کنند! دوم اینکه اگر تشریح و توضیحی هم نیاز باشد، این وظیفه علمای جامعه است؛ چه حوزوی و چه دانشگاهی!

نتیجه آنکه خیلی از افراد از مسئل تا غیرمسئول، آنقدر بیانات رهبری را بدون فهم درست، دست‌مالی می‌کنند که بدون اینکه به مرحله عمل برسد از چشم هر کسی می‌افتد؛ و فقط به تعدادی بنر شهری و پوستر و همایش‌های غیر کاربردی خلاصه می‌شود.

در آخر یک واقعه تلخ و خنده‌دار از فهم صحیح بعضی مسئولین از منویات رهبری:

در یکی از شهرستان‌ها فردی بعد از شنیدن سخنرانی رهبری با مضمون «ضرورت جنبش نرم‌افزاری»، اقدام به خرید تعداد زیادی نرم‌افزار آموزشی کرده و آن را در سطح مدارس توزیع نموده است! تا گوشه‌ای از منویات در باب جنبش نرم‌افزاری محقق گردد!!!

انشاالله که همه‌ی آن دسته از عزیزان مانند این مسئول نیت خیر دارند؛ که بعضا بیانات رهبری را به جای تببین و تبلیغ و عملی کردن، فقط تکرار می‌کنند. اگر غیر از این باشد که حرفی نیست و حسابشان واگذار به خدا. اما قابل توجه بعضی مسئولین که امر خطیر لوث کردن بیانات رهبری نتیجه‌ای ندارد جز توهین به شعور عمومی ملت و ضربه‌زدن به نظام.




مرتبط:

دیالکتیک انقلابی

۱ دیدگاه ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۴۹
حاتم ابتسام

کوتاه کوتاه


ندای اول:

وقت نماز صبح است و قطار در ایستگاهی توقف می‌کند. مهمانداران قطار به حسب وظیفه باید مسافرین محترم را از خواب نه‌چندان راحت بیدار کنند. با عجله در راهروهای واگن‌ها حرکت می‌کنند و با صدای بلند، بدون احساس خاصی به آنچه سر می‌دهند پیاپی فریاد می‌کشند: «نمازه... نماز...» 


ندای دوم:

خلاف عادت مألوف که همیشه در آخر منبرها دعا برای فرج می‌کنند و آرزو برای عمر و عزت رهبر مسلمین جهان، در هواپیما همان هنگام که مشغول کمربندیم، زنی با بیانی شل، سریع و بی‌احساس به عمر و عزت رهبر مسلمین دعا می‌کند و درودی به روح پرفتوح شهدا و امام شهدا می‌فرستد... این یکی را نمی‌دانم که حسب وظیفه هست یا نه!


 

پی‌نوشت: شنیدن حرف‌هایی که از سر اعتقاد نیست خسته‌کننده که هیچ، گاهی آزاردهنده می‌شود.


۲ دیدگاه ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۳۹
حاتم ابتسام

داستان کوتاه


جوان با کاغذ و چسب پهن از در خانه درآمد. خیلی آهسته در خانه‌اش را بست و به سمت ماشین جگری رنگش که جلوی پل پارک بود رفت. تلفنش زنگ خورد. تلفن را از جیبش بیرون کشید و جواب داد. با تقلای بسیار از چسب پهن نواری کَند تا کاغذ را به شیشه‌ی عقب ماشینش بچسباند.

الو الو... سلام آقا... بله بله پیگیرم... انشالله ظهر نشده با کل مبلغ خدمت می‌رسم... ماشینمو گذاشتم واسه فروش... چشم چشم... حتما می‌رسم خدمتتون... عرض کردم که... باشه حتما... خداحافظ...

کاغذ را با عجله چسباند و چسب را هم روی صندوق جا گذاشت. سوار ماشینش شد و حرکت کرد.

وارد خیابان که شد یادش آمد باید زنگی بزند. گوشی را از جیبش درآورد و شماره گرفت.

۲ دیدگاه ۱۲ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۴۸
حاتم ابتسام