وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

کوتاه کوتاه


اعتقاد دارم مشکلات مثل کله‌قند هستند.

بعضی‌وقت‌ها این کله‌قند بی‌هوا می‌آید و می‌افتد روی سرمان! و جا‌به‌جا زیر مشکلات از بین می‌رویم.

بعضی‌وقت‌ها کله‌قند ریز می‌شود و حبه‌‌حبه در جای‌جای زندگی می‌افتد روی سرمان و کمی زخمی می‌شویم.

بعضی‌وقت‌ها هم، آرد می‌شود و مثل شکر در زندگی حل می‌شود و فقط طعمش می‌رود زیر زبان‌مان...

.

امیدوارم شیرینی مشکلات را قبل از اینکه مرض قند بگیریم، بفهمیم...

.

البته این یک اعتقاد شخصی است!


۶ دیدگاه ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۲۹
حاتم ابتسام

معرفی کتاب...


می‌گویند شعر یک اتفاق است که در زبان می‌افتد؛ یک اتفاق خوب!

دیشب اتفاق خوبی برایم افتاد. نسخه‌ی چاپ‌شده‌ی مجموعه شعر یکی از خاص‌ترین دوستانم را دیدم و لمس کردم! اتفاقی که حالم را خوب کرد! کتابی که داغ‌داغ است و این روزها در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود! آن هم توسط نشر محترم شاملو...

امیدوارم این کتاب اتفاق خوبی در زندگی شاعرانه‌اش باشد. کتابی که پر است از اتفاق‌های خوبی که در ظرف زبان و زمان زندگی او رخ داده است. زندگی علی باقری اصل در مجموعه: 

«تکیه بر شانه‌های پیاده‌رو»

اگر می‌خواهید یک تجربه‌ی خوب از غزل اجتماعی امروز داشته باشید، این مجموعه اتفاق خوبی است. توصیه می‌کنم نگاهی به آن بیندازید...

 

 




پی‌نوشت: نمایشگاه کتاب تهران، مصلای امام، سالن شبستان، راهرو 19، غرفه 29 انتشارات شاملو


۱ دیدگاه ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۱۹
حاتم ابتسام

کوتاه کوتاه


جوب

می‌گویند آب راه خودش را پیدا می‌کند. از چشمه که می‌جوشد، سرازیر می‌شود و اگر به سنگی بربخورد، آرام از کنار آن راهی پیدا می‌کند و می‌رود. بعد از مدتی هم زیر پای همان سنگ را خالی می‌کند و سنگ را قل می‌دهد به آن طرف! آب برای این کار انگیزه و محرکی دارد: جاذبه‌ی زمین!


پیاده‌رو

می‌گویند مردم راه‌شان را پیدا می‌کنند. در یک خیابان دوطرفه‌ی پر رفت و آمد بلواری می‌سازند و سرتاسرش را چمن می‌کنند. چند راهرو هم بین چمن باز می‌کنند. بعد از مدتی مردمی که می‌خواهند از عرض خیابان عبور کنند از روی چمن‌ها می‌گذرند؛ و چمن کوبیده می‌شود! سازندگان می‌آیند و از همان جاهای کوبیدگی راهروهای دیگری می‌سازد. انگیزه و محرک مردمان، زودتر رسیدن به آن سوی خیابان است!

 

پی‌نوشت: «انگیزه» که باشد، «حرکت»، هر «حفره‌ای» را تبدیل به «راه» می‌کند.


۳ دیدگاه ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۱۳
حاتم ابتسام