وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

پس نویسنده‌های خوب کجای مجلس نشسته‌اند؟

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۳۴ ق.ظ

یادداشت

نویسنده خوب خیلی کم شده. چرا؟ چون سریع لو می‌روند و دیگر نمی‌ارزد که کسی خطر کند و بروند دنبال نویسندگی! این است که هی کم و کمتر می‌شوند. ماجرا این است که قبل‌ترها نویسندگان مأمور مخفی بودند. خیلی یواشکی مأموریت تولید کتاب را به عهده داشتند و احدی هم نمی‌دانست این بنده‌خدایی که فلان کتاب را نوشته کدام یک از خلایق است که در خیابان و این‌طرف و آن‌طرف می‌بینیم. همین مخفی بودن کار نویسنده را راحت می‌کرد؛ هر چه دلش می‌خواست می‌نوشت و در آرامش زندگی‌اش را می‌کرد. ملت کتابخوان هم در مخیله‌شان از آن کسی که راقم آن سطور کذایی بود، تصویری رؤیایی می‌ساختند و حسابی از فکر کردن به آن نویسنده و لذت احتمالی مصاحبت با او هوایی می‌شدند. معمولاً هم خیلی بهتر از آنچه بودند تصور می‌شدند و این قسمت هیجان‌انگیز ماجرا برای نویسندگان بود.

تا اینکه این فضاهای مجازی آمد و کار خراب شد. دیگر نویسندگان نتوانستند دوام بیاورند. خودشان کلاه لبه‌دار گنده و عینک دودی را کنار گذاشتند و درِ صندوقچه‌ای که نباید را باز کردند. آن وقت نورش هم چشم خودشان هم چشم مخاطبانشان را زد. ناگهان نویسندگان از آن حالت پرواز و مخفی درآمدند. طوری شد که از هر گروهی در این پیام‌رسان‌ها یا شبکه‌های مجازی که رد می‌شوی می‌بینی ای بابا این که فلانی است و بعضاً یک لگدی هم به او می‌زنیم یا ماچی حواله‌اش می‌کنیم. ملت فهمیدند نه بابا از آن تخیلات درباره نویسندگان هم خبری نیست و مثل ما روی پا راه می‌روند و روی سرشان شاخ ندارند. آن بندگان خدا که تا دیروز گوشه‌ای نشسته بودند و نان و ماستشان را می‌خورند، دیگر آسایش نداشتند و تا یک خط مطلب منتشر می‌کنند از زمین آسمان سرشان نازل می‌شوند و برایشان می‌نویسند که ای وای چه نایس؟ چقدر خوبی بود! چقدر لعنتی بودی! نویسنده‌ی کی بودی تو؟ استاد کجا کلاس می‌ذارید؟ و الخ.

خلاصه این‌طوری شد که نویسندگان درست‌وحسابی جای آنکه درِ صندوقچه‌ی نباید را ببندند و بنشیند پای قلم و دفترشان، دفترشان را بستند و دیگر ننوشتند. از آن طرف هم خیل آنان که با این طور نظرات و توجهات عشق می‌کردند به سمت نویسندگی گسیل شدند و این شد که نویسنده خوب که سرش به کار خودش باشد کم بود، کمتر شد و تا دلتان بخواهد فعال فضای مجازی زیاد شد.

۹۹/۰۵/۲۶

دیدگاه ها (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی