وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام


مخاطب نوعی مصرف‌کننده است. اگر هنرمند را تولیدکننده تعریف کنیم و اثر را محصول او، پس باید مخاطب را مصرف‌کننده محصولات هنرمند بدانیم. مصرف‌کننده‌ای که نمودار عرضه و تقاضا را تکمیل می‌کند و نیاز اوست که خیلی از مواقع هنرمندان را وادار به تولید و آفرینش می‌کند. فصل مشترک تمام مخاطبین، نیاز به سرگرم‌شدن و شگفت‌زدگی است.  رسیدن به لذتی که نیاز او را ارضا کند.

مخاطب را بر اساس ویژگی‌هایی، به طیف‌های مختلفی تقسیم کرده‌اند؛ مثلا بر اساس رده‌ی سنی، نوع شغل، میزان تحصیلات و... که مهم‌ترین و معروف‌ترین دسته‌بندی مخاطب، تقسیم آن به عام و خاص است.

مخاطب عام، آن است که هنگامی که اثری را دید، نسبت به آن موضع و احساس داشته باشد؛ خوب یا بد. اما او کسی نیست که توان بیان چرایی این احساس را داشته باشد؛ که این کدام ویژگی اثر بود که باعث چنین حالتی در او شده است. به عبارتی زبان مخاطب عام برای توضیح و تبیین علت بدی و خوبی یک اثر الکن است. حتی در تعریف آنچه دیده ناتوان است چه برسد به تحلیل آن. چون تجربه و سوادش کم است؛ سواد بصری، هنری، دانشگاهی، اجتماعی و...

مخاطب خاص آن است که وقتی اثری را دید بداند و بفهمد که اثر خوب است یا بد؛ و بداند و بتواند دلیلش را با توجه به دریافتی که از اثر داشته توضیح بدهد. که لازمه‌اش تعریف یک اثر است و سپس تحلیل بر اساس آن تعریف. بر اساس تجربه و علمش. مثلا بگوید: فلان فیلم اینگونه بود و فیلم خوبی است، چون فیلم‌نامه‌ی خوبی داشت.

یکی از ویژگی‌هایی که مخاطب خاص را از مخاطب عام جدا می‌کند، دیدن لایه‌های زیرین اثر است. کاری که مخاطب عام در بازبینی یک اثر می‌تواند انجام دهد. آن چه مخاطب خاص در خشت خام می‌بیند بعضی وقت‌ها عام در آینه هم نمی‌بیند. هر اثر دارای لایه‌هایی است و این مخاطب حرفه‌ای است که توان دریافت این لایه‌ها و تجزیه و تحلیل هم‌زمان آن را دارد.

 مخاطب اعم، آن است که اصلا نمی‌داند اثر چیست که بخواهد آن را ببیند و تعریف کند و درباره اش موضع داشته باشد. اصلا نمی‌داند موضع چیست!

مخاطب اخص نیز آن قدر نسبت به اثر و لایه‌های آن اشراف دارد که می‌تواند جزئیات نادیدنی اثر را تشریح و آسیب‌شناسی کند. و حتی تعیین کند که اصلا می‌شود اثری را اثر نامید. مخاطب اخص آن چیزی را می‌بیند که گاه صاحب اثر در اثرش نمی‌بیند!

بعضی وقت‌ها هم مخاطب خاص و عام نسبت به یک اثر تعریف می‌شوند. مثلا مخاطب خاص فیلمی تخیلی و کودکانه، خردسالان هستند و مابقی رده‌های سنی، مخاطب عام آن اثر می‌شوند. به عبارتی همان گروه هدف می‌شوند مخاطب خاص اثر.

مخاطب مهم‌ترین جایگاه را در تولید اثر دارد. اثری که مخاطبی نداشته باشد را که نمی‌شود اثر نامید. این جایگاه آن قدر مهم است که خیلی از هنرمندان تربیت‌یافته‌‌ی مخاطبانشان هستند. دلیل زوال خیلی از مکاتب ادبی و هنری و دیده نشدنش خیلی از آثار هنری به خاطر عدم اقبال مخاطبان است. مخاطبانی که امکان دارد اثری را هم به حافظه تاریخی‌شان بسپارند و بعضی را فراموش کنند.

اما این وسط نباید فراموش کرد که این مخاطب جای خدا ننشسته! مخاطب آدم است و باید تربیت شود؛ مگر نه با سلایقش زوال مکتب هنری که هیچ، زوال کل عالم را باعث می‌شود. این تربیت باید توسط خودش و کسانی که مخاطبشان است انجام شود. هر تولیدکننده‌ای خودش مخاطب دیگری است و مهم‌تر اینکه مخاطبان فقط مخاطب هنرمندان نیست. مخاطب کسانی دیگری هم هست؛ از جمله خودشان.

مخاطب خاص هر کسی خود اوست! نقطه شروع تربیت نیز از خویش است. در مقام کلام می‌شود به سادگی گفت که اگر خطابمان به خودمان باشد مخاطب خاص خواهیم شد. ای کاش بشود که در عمل هم مخاطب خاص باشیم. با شروع از خویش.


دیدگاه  (۰)

دیدگاهی ثبت نشده است

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی