وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درباره نقد محتوایی» ثبت شده است

یادداشت


 هر پدیده‌‌‌ی پویایی بعد از به وجود آمدن در مسیری شروع به حرکت می‌کند. اگر این مسیر هدایت و بسترسازی شود به تعالی می‌رسد و اگر نشود، بعد از مدتی منحرف می‌شود و به سمت زوال می‌رود!

این مسیر زوال می‌تواند با توجه و تذکر دلسوزان رویکرد ترمیمی پیدا می‌کند. اما اگر با مسائل و انحرافات آن پدیده به صورت ترمیمی و تصحیحی برخورد نشود و برخورد از گونه‌ی حذفی و قهری باشد -که همانا ساده‌ترین راه حل هم هست- چه روی می‌دهد؟ آیا آن پدیده‌ی پویا متوقف می‌شود؟

خیر! شاید آرام شود ولی با تغییر مسیر، راهی تازه را می‌یابد و ادامه می‌دهد! مانند آب روانی که می‌رود؛ اگر جویی بود که در آن می‌خزد و اگر سنگی بر سر راه بود راهش را کج می‌کند. به هر حال یا راهی می‌یابد و یا راهی می‌سازد.

نقد نیز خود به عنوان یک پدیده‌ی پویا همزمان با هر پدیده‌ی نوظهور و پویایی متولد می‌شود و رشد می‌کند؛ و نیاز به مسیریابی و بسترسازی دارد. هر پدیده‌ای با خود حرف و حدیثی دارد و چه بهتر که این حرف و حدیث‌ها، نقد سازنده و مفید باشد. گاه نقد هم از مسیر خود خارج می‌شود و جنبه‌ای غیر از سازندگی و آگاهی می‌یابد و بعضی که نقد، حتی در نرم‌ترین حالت آن هم به مذاق‌شان خوش نمی‌آید با نگاهی حذفی، درب نقد و نقادی را گل می‌گیرند. حتی به نقد معتقد نیستند چه رسد به بهسازی مسیر آن؛ و در نهایت هر پدیده و اثر را بدون نقد می‌خواهند و به راه می‌اندازند. غافل از اینکه جریان سیال نقادی راه خودش را از کنار این گل و ‌سنگ‌ها می‌یابد و ادامه می‌دهد.‌ هرچند مطلوب نیست اما وقتی مقابل نقد علنی و سازنده را بگیرند، آرام آرام ‌»نقد زیرزمینی» شکل می‌گیرد. می‌شود همان قاعده‌ که می‌گوید: «وقتی نگذاری جلوی رویت بگویند، می‌روند و پشت سرت می‌گویند.»

نقد زیرزمینی، نقدی است ساختارشکنانه و به مراتب تلخ‌تر و گزنده‌تر از دیگر نقدها. نقدی که دیگر فقط دغدغه‌ی اصلاح ندارد بلکه دغدغه اثبات خود و قدرت‌نمایی نیز دارد و حتی جنبه‌ی تخریبی می‌یابد. تخریب به بهانه‌ای ساختن جایگاهی جدید برای خود. پدیده‌ی مخرب و غیرقابل کنترلی می‌شود که خودش بسیار نقدبردار است ولی کسی دستش به زیر‌زمینی‌ها نمی‌رسد! نقد مانند هر پدیده‌ای با برخورد حذفی نه تنها محو نمی‌شود بلکه جنبه‌ی تهاجمی و مخرب می‌یابد. مثل موسیقی زیرزمینی...

   منتقد آگاه و صاحب درد وقتی زمینی برای بیان نقد نداشته باشد، زیرزمینی برای خودش می‌یابد و بدون اینکه نوری کار او را روشن کند کار خودش را می‌کند. ای کاش همیشه زمینی مناسب برای کار منتقدان باشد و محصول آن را همه برداشت کنیم. 



نگاهی بیندازید به:

درباره نقد


۴ دیدگاه ۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۶:۴۵
حاتم ابتسام

یادداشت


برای بحث درباره نقد محتوایی آثار، ابتدا باید به دو سوال پاسخ داده شود:


اول) آیا در پس هر اثر هنری و ادبی، اندیشه و مفهومی وجود دارد ؟

پاسخ، آری است.

هر آدمی صاحب فکر و اندیشه است؛ به اندازه وسع خودش. حتی بدون اینکه خودش باخبر باشد. مسائل زیادی باعث به وجود آمدن فکر و اندیشه در هر آدمی می‌شود؛ خانواده، تربیت، محیط زندگی، تحصیلات، دوره اجتماعی، وضعیت سیاسی و اقتصادی، دوستان و...

بدیهی است که مدیریت تمامی این ورودی‌های شخصیت‌ساز در حیطه توانایی هیچ انسانی نیست. با این حال قسمتی از این ورودی‌ها را می‌شود مدیریت کرد و بهبود بخشید.

شخصیت و مشخصه‌های خاص هر فردی دنیای او را می‌سازد که یقینا روی آثار ادبی و هنری او نیز اثرگذار است. با خوب و بدش کار نداریم؛ مهم این است که آنچه در اثر می‌بینیم در هنرمندش هم دیدنی است. شخصیت خیلی از هنرمندان را می‌توان از روی آثارشان شناخت. البته نه فقط از روی اثرشان بلکه بیشتر از لوازم اثرشان! 

حال که اثرگذاری جامعه بر هنرمند و هنرمند بر جامعه در جریان است چه بهتر که این تأثیر مدیریت شده باشد. تأثیر هنرمند بر اثرش ناخودآگاه است و می‌توان این اثر ناخودآگاه را به خودآگاه انتقال داد و مدیریت کرد؛ و در این انتقال از زشتی‌ها و خطاهای فکری پیراسته کرد و به محاسن آراسته نمود. به عبارتی تاثیر خودآگاه و مدیریت‌شده به بهترین شکل.

و در نهایت هنرمند واقعی و اصیل کسی است که این خودآگاه را به ناخودآگاهش برگرداند و به عبارتی کار را از دل بگیرد و به عقل بدهد، با عقل دلش را تربیت کند و در نهایت کار را به همان دل تربیت‌شده بسپارد؛ تا بشود آنچه باید بشود.


دوم) حال که هر اثری اندیشه‌ای دارد چگونه می‌توان اندیشه را از پس اثر دید و تشخیص داد؟

برای اینکه بتوانیم اندیشه اثری را قرائت کنیم، باید خوب ببینم. یعنی کمی بیشتر از یک نگاه، نگاه کنیم. وقتی شما اثری را با دقت و دوباره نگاه می‌کنید از یک مخاطب عام به مخاطبی خاص تبدیل می‌شوید. و همین نگاه خاص اولین گام برای فهم اثر و لایه‌های دیگر آن است. بعد از خوب دیدن باید آنچه را که دیده‌ایم را با آنچه که در ذهن داریم -معلوماتمان و اندوخته‌هایمان- مخلوط کنیم و با آن کلنجار برویم به عبارتی ساده: با آنچه دیدیم و از قبل داشتیم، بیاندیشیم!

پس مرحله بعد از خوب دیدن، اندیشیدن است و بدیهی است هیچ اندیشه‌ای بدون به کارگیری داشته‌های قبلی صورت نمی‌گیرد. اندیشیدن بدون معلومات فکری مانند غواصی در خلاء است.


و نتیجه؛

این بازیابیِ اندیشه اثر، نتیجه‌ای در بر خواهد داشت؛ اینکه اندیشه‌ی نهفته در اثر درست است یا غلط؟ اینکه من با آن موافقم یا مخالف. پاسخ به این سوال نیازمند بیشتر دیدن، بیشتر خواندن، و بیشتر دانستن است؛ مسیری که برای نقد محتوایی باید طی کرد. برای نقد محتوایی، باید صاحب محتوا باشیم...


نگاهی هم به این مطالب بیاندازید:

درباره نقد

ادب نقد

۷ دیدگاه ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۴۶
حاتم ابتسام