یادداشت
برای بحث درباره نقد محتوایی آثار، ابتدا باید به دو سوال پاسخ داده شود:
اول) آیا در پس هر اثر هنری و ادبی، اندیشه و مفهومی وجود دارد ؟
پاسخ، آری است.
هر آدمی صاحب فکر و اندیشه است؛ به اندازه وسع خودش. حتی بدون اینکه خودش باخبر باشد. مسائل زیادی باعث به وجود آمدن فکر و اندیشه در هر آدمی میشود؛ خانواده، تربیت، محیط زندگی، تحصیلات، دوره اجتماعی، وضعیت سیاسی و اقتصادی، دوستان و...
بدیهی است که مدیریت تمامی این ورودیهای شخصیتساز در حیطه توانایی هیچ انسانی نیست. با این حال قسمتی از این ورودیها را میشود مدیریت کرد و بهبود بخشید.
شخصیت و مشخصههای خاص هر فردی دنیای او را میسازد که یقینا روی آثار ادبی و هنری او نیز اثرگذار است. با خوب و بدش کار نداریم؛ مهم این است که آنچه در اثر میبینیم در هنرمندش هم دیدنی است. شخصیت خیلی از هنرمندان را میتوان از روی آثارشان شناخت. البته نه فقط از روی اثرشان بلکه بیشتر از لوازم اثرشان!
حال که اثرگذاری جامعه بر هنرمند و هنرمند بر جامعه در جریان است چه بهتر که این تأثیر مدیریت شده باشد. تأثیر هنرمند بر اثرش ناخودآگاه است و میتوان این اثر ناخودآگاه را به خودآگاه انتقال داد و مدیریت کرد؛ و در این انتقال از زشتیها و خطاهای فکری پیراسته کرد و به محاسن آراسته نمود. به عبارتی تاثیر خودآگاه و مدیریتشده به بهترین شکل.
و در نهایت هنرمند واقعی و اصیل کسی است که این خودآگاه را به ناخودآگاهش برگرداند و به عبارتی کار را از دل بگیرد و به عقل بدهد، با عقل دلش را تربیت کند و در نهایت کار را به همان دل تربیتشده بسپارد؛ تا بشود آنچه باید بشود.
دوم) حال که هر اثری اندیشهای دارد چگونه میتوان اندیشه را از پس اثر دید و تشخیص داد؟
برای اینکه بتوانیم اندیشه اثری را قرائت کنیم، باید خوب ببینم. یعنی کمی بیشتر از یک نگاه، نگاه کنیم. وقتی شما اثری را با دقت و دوباره نگاه میکنید از یک مخاطب عام به مخاطبی خاص تبدیل میشوید. و همین نگاه خاص اولین گام برای فهم اثر و لایههای دیگر آن است. بعد از خوب دیدن باید آنچه را که دیدهایم را با آنچه که در ذهن داریم -معلوماتمان و اندوختههایمان- مخلوط کنیم و با آن کلنجار برویم به عبارتی ساده: با آنچه دیدیم و از قبل داشتیم، بیاندیشیم!
پس مرحله بعد از خوب دیدن، اندیشیدن است و بدیهی است هیچ اندیشهای بدون به کارگیری داشتههای قبلی صورت نمیگیرد. اندیشیدن بدون معلومات فکری مانند غواصی در خلاء است.
و نتیجه؛
این بازیابیِ اندیشه اثر، نتیجهای در بر خواهد داشت؛ اینکه اندیشهی نهفته در اثر درست است یا غلط؟ اینکه من با آن موافقم یا مخالف. پاسخ به این سوال نیازمند بیشتر دیدن، بیشتر خواندن، و بیشتر دانستن است؛ مسیری که برای نقد محتوایی باید طی کرد. برای نقد محتوایی، باید صاحب محتوا باشیم...
نگاهی هم به این مطالب بیاندازید: