وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

۳۱ مطلب با موضوع «یادداشت داستانی» ثبت شده است

یادداشت داستانی


صبح زودِ یک روز تعطیل، بنا به اجبار استاد باید کلاس جبرانی می‌رفتیم. کسی رضا نبود ولی اگر نمی‌رفتیم پای‌مان به جاهای دیگر باز می‌شد.

روز جبرانی بی‌حضور استاد سر کلاس نشسته بودیم. بعد از یک ربع به خیال اینکه استاد نمی‌آید از کلاس درآمدیم؛ ولی استاد لحظاتی بعدش آمد و ما که نبودیم غیبت خوردیم.

به خاطر غیبتی که به خاطر کلاس تشکیل‌نشده خورده بودیم، پای‌مان به جاهای دیگر هم باز شد.

هیچ کدام‌مان دوست نداشتیم گذرمان حتی برای دباغی، به اتاق مدیرگروه بیفتد؛ اما افتاد. اولش فکر می‌کردیم که توپمان پر است و شکوه‌کنان از تأخیر استاد، غیبت‌هایمان را رفع و رجوع می‌کنیم؛ اما دل‌غافل از علت تأخیر استاد بودیم. تشکیل کلاس جبرانی و حتی غیبت همه‌گیرمان، غیبتی بود که یکی از خودی‌ها پشت سر استاد کرده بود.

برای رفع و رجوع غیبت، بدون اینکه فاعل را بشناسیم پای‌مان به جاهای دیگری هم باز شد.

فاعل را نشناختیم، ولی دست‌مان آمد: دهنی که بی‌جا باز شود، پا را هم به خیلی جاها باز می‌کند...


داستانی دیگر:

نمودارِ پس‌رفت

۳ دیدگاه ۱۸ تیر ۹۱ ، ۱۰:۰۰
حاتم ابتسام