وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

حکمت عامیانه

جمعه, ۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۳۷ ب.ظ

یادداشت


«گویند آدمی را دو عمر باید: عمری در آموختن تجربه و عمری در به کار بستن آن».

.

نمی‌دانم چه قدر با سال‌خوردگان حشر و نشر دارید. من که از نعمت پدربزرگ و مادربزرگ -پدری و مادری- محرومم. یکی از بزرگترین نشدنی‌های زندگی‌ام همین است؛ اینکه پدربزرگی می‌داشتم که کنارش می‌نشستم و با صدای گرم و مهربانش برایم حرف‌های شیرین می‌زد. حرف‌های که خودش سالیان دراز خورده بود که سال‌خورده شده بود!

شاید این حسرت، تصویری آرمانی از سال‌خوردگان باشد. اینکه چهار زانو بنشینند، دست به محاسن بکشند و در قالب جملات موجز و تکان‌دهنده، دیگران را از حکمت‌هایشان بهره‌مند سازند. حکمت‌هایی که حاصل عمری تجربه‌آموزی از سرد و گرم و روزگار و فراز و نشیب‌های آن است. تجربیاتی که بهایش موی سیاه و نیروی جوانی است. گنجینه‌ای از تجربیات و اطلاعات شفاهی که از نظر بعضی علمیت ندارد! چرا که از هیچ منبع علمی و مقاله دانشگاهی اقتباس نشده است.

هر چند به نظر من این، علم زندگی است. علمی که جز با زندگی نمی‌توان به دست آورد. حتی اگر جایی بخوانی تا نمونه‌اش را نشنوی و یا خودت نبینی، نمی‌فهمی.

ماجرای لقمان حکیم را شنیده‌اید. غلامی زنگی که خطی از کتابی نخواند و مکتبی نرفت اما تا توانست از بی‌ادبان و با ادبان آموخت و به آن اندیشید. کسی که حتی مسئولیت پیامبری را نپذیرفت.

همو که در ادبیات و تاریخ معروف است به: «حکیم عامی».

خدا می‌داند که چه قدر از این حکمای عامی هنوز هم در گوشه گوشه‌ی این دنیا نشسته‌اند و مصداق قول شاعرند: جهانی است بنشسته در گوشه‌ای...

نمی‌توانم درک کنم چرا از این جام‌های جهان‌نما آنگونه که باید بهره برده نمی‌شود. شاید نه آن‌ها آن‌قدر حکیمانه سخن می‌گویند و نه ما شنونده‌های مشتاقی هستیم. شاید هم چون بعضی وقت‌ها تجربیاتشان به تلخی می‌زند؛ نمی‌دانم. شاید چون ندارم نمی‌توانم درک کنم. اما خواهش می‌کنم اگر دارید، قدر این حکمای عامی را بدانید...


دیدگاه ها (۱۲)

شاگردی از آشتیانی بزرگ درخواست نموده بود که آن استاد خاطرات و تجاربش را بفرماید و این ارادت مند آنها را مکتوب کرده و به صورت دفتری از جهان دیدگی، مهیا کند.

در پاسخش فرموده بود: من غیر از تو باشم و هر کسی را حیاتی است جدا از آنچه غیرِ او را است ...

باید زندگی کنی تا بیابی،

آنکه من تقریر کنم و تو بنگاری فقط بر قصه هایی که ازبر داری خواهد افزود نه بر پختگی و تجربه ات.

که غوره به اشراق آفتاب تاک گردد نه با نور چراغ.

من هم داشتم پدر بزرگی را که می گفت:

بود از موی سپید امّید بیداری من

بالش پَر گشت آن هم بهر خواب غفلتم

خدایش رحمت کناد که بیدار رفت



یه صلوات؛ همین.
پاسخ:

شک دارم که شنیدن قصه ها، بی تأثیر باشد.

قصه ها هم تجربه خودشان را دارند...

.

هر چند تجربه شخصی چیز دیگری است

هدف...
پاسخ:
آشتیانی بزرگ راست گفته ولی قصه غیر از حکمته. پند و حکمت نتیجه‌ی تحلیل درست قصه هاست.
زنده باد پدربزرگ ومادربزرگی که تحلیل کردن قصه ها رو به ما یاد میدهند.
.
یه حدیث از یکی از معصومین خوندم که: سالخورده در میان خانواده اش همچون پیامبری در میان امتش است.
.
ان شاءالله خودتون پدربزرگ میشید،برای نوه هاتون جبران میکنید!
پاسخ:

اگر واقعا عبرت بین باشیم هر چیزی عبرتی دارد و حکمتی

چه قصه و چه تجربیات شخی

اگر هم نباشیم که هیچ چیز

.

می ترسم نوه هام گوش شنوا نداشته باشن!

۰۷ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۴۲ مرتضی نظری
سلام
خیلی جالب هست.. اینکه چرا ما عملی نمیکنیم رو میگم...
البته هرگاه تونستیم جواب بدیم که چرا به قرآن عمل نمیکنیم میتونیم بگیم که چرا به داستان ها و تحلیل های بزرگتر ها هم عمل نمیکنیم...

البته بعضی از داستان ها و حکمت ها خود کلی آموزش هستند چرا که خود قران هم اکثرا به گفتن داستان مشغول هست...

دقیقا یادم نیست که تو کدوم آیه خوندم از کدوم سوره... ولی همین اخیرا خوندم...
و سنت خدا در تاریخ یکی هست...

داستان ها تاریخ هایی رو به زبان می آورند..
پاسخ:

سلام

فلسفه تاریخ تکرار است

و این فلسفه به خاطر به کار نبردن تجربه هاست

.

و باز تاریخ می آید و تکرار می شود...

۰۸ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۳۰ مرتضی نظری
حاتم جان خیلی ممنونم از دیدگاهت.
و انشالله که امتحانات رو عالی میدی
آدرس بلاگ هم تغییر کرد!
موفق و موید باشی
یاحق
پاسخ:

ممنونم

سایت نو مبارک

انشالله به سلامتی چرخش واست بچرخه

سلام
چشم!
واقعا پدربزرگ ها و مادربزرگ ها یه دانشگاه کاملن!
تو حرفاشون واسه  هر دردی درمانی هست @


پاسخ:

سلام

چشمتون بی بلا

آره پدر بزرگا و مادر بزرگا هم واسه خودشون یه چشمن

... دل بیکن بی آنکه خود متوجه شود، در عین کامیابیهای خویش به دنبال فلسفه بود.( تاریخ فلسفه ویل دورانت - ص 110- قسمت فرانسیس بیکن...)

بیکن = حاتم
پاسخ:
ته دل همه ما فلسفه چشمک میزند!
سلام
حاتم جان گاهی بعضی تجربه ها گفتنی نیستند
شاید تجربه عشق
احسنت به قلمت
پاسخ:

سلام

بله؛ بعضی تجربه ها را باید تجربه کرد.

بزرگواری...

۰۹ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۵۴ محمد علیزاده
بسیار زیبا
قلم خوبی دارید
پاسخ:

ممنونم

نظر لطف شماست.


سلام

خیلی قشنگ می نویسی منو به باد مادر بزرگم انداختی اون واقعا مصداق همین حرفهای شما بود

از حرفهایش خسته نمیشدم در شب ولادت امام علی از دنیا رفت وچه راحت رفت یادم نمی آید که

برای خودش پولی یا ثروتی قایم کند اما گنجینه ای از حکمتهای نگفته داشت که متاسفانه بعد از رفتنش

تازه فهمیدم چه چیز با ارزشی رو از دست دادم وقتی رفت که شدیدا به اون احتیاج داشتم

مادر بزرگمهربانم روحت شاد

پاسخ:

سلام

ممنون از لطفتون

خدا مادربزگ عزیزتون و همه مادربزرگ ها و پدربزرگ ها درگذشته رو رحمت کنه...

از طرف من به دوست عزیزتان(!!) هورانه سلام برسانید و به او بگویید که زندگی دیری نخواهد پایید... بهتر است که کمی خود را بیابیم... حداقل اگر خودمان راه مورد علاقه خود را پیش میرویم دیگران را نیز مجاب نکنیم که آن راه را بیابند...

به واقع باید حرف نیچه را در اینجا قبول کرد که می گفت: از انکس که کتابخانه دارد و کتابهای بسیار میخواند نباید ترسید بلکه از انکس باید ترسید که یک کتاب دارد و آن برایش مقدس است.(نیچه)
سلام.
قدر می دونیم بودنشون رو. اما وقتی نیستن جاشون همیشه خالی می مونه...
پاسخ:

سلام

در سن و سالی نبودم که قدرشونو بدونم؛ ولی جاشون خیلی خالی مونده!

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی