وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

اسب و شمشیر

دوشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۴۷ ب.ظ

داستان کوتاه کوتاه


هر روز به دُلدُل می‌رسید. بعد از مکتب یونجه‌های تازه‌ای که بچه‌ها آورده بودند را می‌ریخت در آخور و حسابی تیمارش می‌کرد. هر چند وقت یک‌بار هم می‌نشست، مناجاتی زیر لب می‌خواند و با حوصله شمشیرش را صیقل می‌داد.

هر تازه‌واردی در مکتب، بعد از چند روز می‌فهمید ماجرای اسب و شمشیر چیست.

مکتبی منتظر بود. می‌خواست آماده باشد که هر وقت زمانش رسید سوار بر اسب، شمشیر به دست در رکاب امام زمانش بجنگد. می‌گفت: به همین زودی وقتش می‌رسد؛ زمان قیام.

***

قبلا هم آمده بودند. این بار دیگر خون نداشته‌شان به جوش آمده بود. می‌گفتند: دست روی دست گذاشتن بس است؛ باید کاری کرد. خان، خونشان را می‌مکید. امسال چیزی از محصولات را برای خودشان باقی نگذاشته بود. این‌بار آمده بودند که او را دعوت به عمل کنند.

بعد از مکتب نشست و حرف‌هایشان را شنید. کمی تامل کرد و گفت: خودم را درگیر این مسائل دنیوی نمی‌کنم. مسایل بزرگ‌تری هست. باید خودمان را بسازیم. چه کار داریم به دیگران!؟

کشاورزان از چیزی که شنیده بودند شوکه شدند، جوانی گفت: اگر خودت نمی‌آیی حداقل اسب و شمشیرت را بده؛ نیازشان داریم.

مکثی کرد و با آرامش گفت: اسب و شمشیرم منتظر قیام برای عدالت‌اند، نه درگیری‌های دنیوی...

بروید دعای «فرج» بخوانید...


دیدگاه ها (۱۶)

وااااای !!! عجب حکایتی! بی بصیرتی شاخ ودم نداره که! آدم بی بصیرت میشه نفوذی دشمن. هر چی انقلابی تر باشه دشمنتر میشه.عالی مطلبو رسوندین.مختصر مفید.
.
انقلابی ترین مرد جهان بود اون عزیزی که ساکت ننشست...
پاسخ:
ممنونم...
۰۳ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۳۸ مرتضی نظری
وری وری وری نایس!!!
ممنون حاتم جان.خیلی زیبا بود...
انتظار نشستن بزرگترین اشتباه بشریت مسیباشد... من به انتظار تو میدوم

اینو قبلا هم گفتم ولی چه کنم مطلب تکراری هست و هزار بار دیگر گفته شود تکراری نمیشود!

خیلی خوشم اومد از داستانت...
در مورد نقد هایی هم که از داستان کردی ممنونم.شاید دیگه اصلا داستان ننویسم!! شایدم نوشتم ولی مطمعنن خیلی کمتر خواهم نوشت!!
هرکه را بهر کاری ساختند!!
موفق و موید باشی عزیز
یاحق
پاسخ:

خواهش می کنم برادر

درباره داستان نوشتن اگه واقعا بهش علاقه داری، سرد نشو!

هر کسی می تونه خودشو بهر کاری بسازه...

موید باشی

یاحق

اگه بخوام نقد اخلاقی به داستانت داشته باشم خوبه محتوای خوبی داره و اخلاقیه دیگه همین خوبه دیگه
ولی از نظر فنی مشکلش اینه که اتفاق خاصی توی داستان نمیفته
شاید داستان فی نفسه داستان خوبی باشه ولی مشکلش اینه که برای مخاطب امروز چون این مسئله خیلی تکرار شده از همون اول دست نویسنده براش رو می شه
و این باعث میشه که داستان فاقد اون ضربه ای که می خواد در پایان  به مخاطب بزنه باشه
این میشه که نیاز و خواسته مخاطب رو بر آورده نمیکنه
مخاطب دوس داره وقتی داستان تموم میش ه به یه کشف تازه برسه
نه اینکه صرفا یه نتیجه اخلاقی بگیره و نصیحت بشنوه
اگه این نوشته هات توالی زمانی داشته باشن به نظرم
باید وسواس بیشتری در نوشتن به خرج بدی
چون یه سری نوسانات و فراز و نشیب های غیر عادی توی نوشتنت هست
باید بتونی این نوسانات رو به حدا اقل ممکن برسونی
پاسخ:
ممنون از وقتی که گذاشتی و نقد دقیقت
استفاده کردم.

یک نکته:

این یک روایته...

اون هم در 200 کلمه

۰۳ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۲۶ گلبرگ مغرور
سلام
انشاالله که اینگونه نباشیم...

در رسوم شما هر دیدی بازدیدی ندارد؟!؟
پاسخ:

سلام

دارد!

سلام
طبق معمول زیبا بود
پاسخ:

سلام

و مثل همیشه لطف دارید...

سلام

بله داستان این است همه منتظرنشسته ایم که دستی ازغیب مارا رها کند.اما آنطور که علی (ع)می فرمایند حق گرفتنی است نه دادنی .........کو گوش شنوا  رهایی حق ماست

وقت کردید به وبلاگ ما هم سربزنید

www.40salegiha.blogfa.com 

پاسخ:

سلام

انشالله خدمت میرسیم.

 ............
پاسخ:

...

۰۳ بهمن ۹۱ ، ۲۲:۵۶ امیرحسین رعایی
نظر جناب ایلیا خیلی خوب بود
مساله اصلی همون نقطه اوج داستانه...

اینجور که فهمیدم داستان یه پیام خاص داره، که فکر کنم با شیوه ی خاص خودتون خواستید برسونید. اما این شیوه که پیام رو خیلی سربسته برسونید مخاطب های کمتری متوجه پیام می شن. که البته فکر کنم این هم براتون نسبت به عمق پیام خیلی اهمیت نداشته باشه، اما هنر بیشتر اینه که با ساده فهمی بیشتر مخاطبای بیشتری پیام رو درک کنن.

البته شاید هم من خیلی سخت گرفتم، نمی دونم!
شاید همین مساله که درحال حاضر برداشت کردم منظورتون بوده ( خلاصه ش این که نباید برای هر چیزی هزینه کرد، فقط برای صاحبمون ) و چون مفهوم خیلی دوری از شمشیر و دلدل دریافت نکردم فکر کردم که نفهمیدم منظورتون چیه!

( در واقع اون حرف بالا به خاطر این بود که خودم خیلی مفهوم دوری برداشت نکردم، که اگه واقعا خیلی مفهوم دوری نداره نقد حسابش نکنید :) )
پاسخ:

این داستان فقط یک روایت از یک نوع دیدگاه موجود در جامعه بود.

دیدگاهی که در آن می گویند: فقط منتظر ظهور باشیم ولی درباره اتفاقات پیرامونمان کاری نکنیم و فقط دعا کنیم که امام زمان بیاید و مسئله را حل کند. نگاهی عافیت طلبانه!

دیدگاه هایی شبیه به انجمن حجتیه...

سلام
کم نیستند افرادی که ادعای دیدارآقامون را دارند ولی درعمل بوئی از منتظران ندارند . جدی میگم خیلی ها حتی از اینکه برای فرج آقا ، دعای فرج میخوانند ، حالم را به هم میزنند .
هیچ بعید نیست که اگرآقا بیاید همین ها قاتلان و منکران آقا باشند .
مگر حسین ( ع ) را چه کسانی کشتند . همین دوستان و آشنایان !!!!
پاسخ:

سلام

دوستان، اقوام، بستگان سببی و نسبی و حتی خودمان را باید در عمل بشناسیم.

سلام بر خاتم
من چون خیلی  نقد فنی بلد نیستم واردش نمیشم
اما از بقیه جوانب عالی بود
مثل گذشته

پاسخ:

سلام سیدم

بزرگواری.

چه فنی برادر؟

فن کجا بود!؟

سلام
خیلی زیبا بود
هر چی پیش میره نوشته ها رو دستای آق حاتم میرن بالاتر و بالاتر.... انشاالله خودشم با نوشته ها آسمونی تر شه
انتظار فرج باید تم زندگی ما باشه
باید با انتظار فرج راه بریم بخوابیم غذا میل کنیم .....آمادگی یعنی همین باز میرسیم به همون سخن آقای دولابی که اگه به مضمون میگه اگه تو خونت اخلاق و رفتارت درست باشه امامت خود راهو به تو نشون میده.....
۰۴ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۳۳ گلبرگ مغرور
سلام
خدا کند به طرف امام تیر پرتاب نکنیم

حاج اقا دولابی
پاسخ:

سلام

خدا کند.

سلام دلاور. جزاکم الله خیرا

احسنتم برادر

دیدی بعضی وقتا یکی یه چیزی میگه تا عمر داری آویزه ی گوشت میشه...
تف به ریا ما یه بار رفته بودیم دیدار علمای قم...
یکی از آقایون فرمودند "این همه میگید آقا بیا آقا بیا...خب آقا که بین ما هست فقط ما نمیبینمش....حالا شما همون کاری را که می خواهید موقع اومدن آقا انجام بدید الان انجام بدید..."

بد برداشت نکنیا!!!!!!آخه برای یه بنده خدائی نوشتم کلی شاکی شد!!!!!حالا بیا ثابت کن بابا ما خودی هستیم!!!!

یادمه یه استادی داشتیم می گفت یهودیان به خاطر اینکه پیامبرانشون بشارت خاتم النبیین(صلوات الله علیه و آله) را داده بودند که از حجاز ظهور می کنه..کوچ کردند به سمت حجاز که در خدمت او باشند اما وقتی ظهور کرد خودشون دشمنش شدند....الله اکبر...

احسنتم به این خواهر-گلبرگ مغرور- که صحبت حاج آقا دولابی را نوشته "خدا کند به طرف امام تیر پرتاب نکنیم"...ان شاء الله

عزیز و سربلند باشی
یا علی
پاسخ:

سلام

امان از روسیاهی ام...

خدا دوستش که نیستیم کاری کن دشمنش نباشیم



۰۵ بهمن ۹۱ ، ۰۵:۰۱ آهسته عاشق می شوم
خدایا این روزها همه گرفتارند، مددی...
احسنت بسیار عالی مطلب رو رسوندی. به نطرم قدرتت رو در القای هدف مطلب به مخاطب، ثابت کردی.
اما به نظرم اگه ده یا پانزده کلمه ی دیگه برای فضاسازی ملموس تر به متن اضافه کنی، بهتر از آب درمیاد.
پاسخ:

ممنونم برادر

لطف داری

درباره ملموس شدن هم درست میگی

۰۹ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۵۶ ✿بنـتـ الـهـدی✿
عجـب!
جالب بود خیلی

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی