یادداشت داستانی
زیاد اهل خواب دیدن نیستم. اهلیتی که فکر نمیکنم دست خودم باشد. فکر کنم از هر ده بار خوابیدن یک بارش خواب میببینم. از همان یک بار هم هر صد دفعه خوابی میبینم که هم یادم بماند، هم ارزش تعریف کردن داشته باشد و هم گنجایش تعبیر کردن؛ چیزی که بشود اسمش را گذاشت رویا.
تا امروز پیش هیچ معبری نرفته بودم. شنیده بودم که افرادی مانند حضرت یوسف که حرکتی نزدهاند از سوی خدا صاحب علم تعبیر خوابند. که البته معبرین محدود به این حرکت نزدهها نیستند و به نظر افراد دیگری هم با حرکاتی تعبیرخواب را بلدند. اما خواب عجیبی دیده بودم و کنجکاو دانستن تعبیرش.
...
۲ دیدگاه
۲۴ آذر ۹۱ ، ۱۹:۳۸