یادداشت
واژگان سرمایههای یک نویسنده و سخنور برای بیان مطالب هستند. هر واژهای برای مفهومی وضع شده است و میتوان مفاهیم زیادی را روی یک واژه بار کرد. این جدای از مفاهیمی است که هر کس برای واژگان در نزد خود دارد. برای مثال «شهید» واژهای است که برای نوعی از خاصی از مرگ وضع شده است. شیعیان قرائت خاصی از آن دارند. اهالی جنگ و جبهه مفهوم ملموسی از آن دارند و عرفا مفهومی انتزاعی. در نهایت این واژه نزد دوستان و خانواده شهدا خیلی خاصتر معنا میشود و تا شبیهشان نباشیم به این گستره معنا و مفهوم دست نخواهیم یافت. یا واژه «مادر» با تمام اشتراکاتش برای تمام مردم جهان، در نزد هر کس دارای ویژگیهای خاصتری نسبت به دیگران است.
وظیفه نویسندگان و سخنوران، تفکر در گستره معنایی واژگان است؛ تا به عمق بیشتری از هر واژه فرو روند. این غواصی در عمق، به نویسنده و سخنور در بهرهبرداری بیشتر از واژگان و در نهایت بیان یک مطلب پخته و دقیق کمک خواهد کرد. اصلاً یکی از تمرینهای نویسندگی و سخنوری میتواند همین موضوع باشد؛ اینکه سعی کنیم به واژگان فکر کنیم و در معنا و مفهوم آن تأمل کنیم.
موضوع مفهوم سوای از موضوع ریخت و ظاهر واژگان است؛ که آن دنیای دیگری دارد. با تسلط به گستره معنایی واژگان به کاربردهای بهتری در ظاهر خواهیم رسید و میتوانیم ریخت را تغییر و بهبود هم بدهیم. حتی ساخت و پرداخت واژگان جدید از دل همین دانش بیرون میآید. از طرفی صنعت ایهام در ادبیات، خود نوعی غور در گستره معنایی و ظاهری واژگان است.
یکی از نشانههای فقر فرهنگی و بیسوادی اجتماعی یک جامعه، همین موضوع «ضعفِ دانشِ معنایی واژگان» است. متأسفانه اجتماع ما پر از این نشانههاست! «ضعف دانش» هم سوای موضوع «ضعف علم» است. هر چند که نباید نقش آموزش را نادیده بگیریم ولی دانش و آگاهی الزاماً مانند علم آموختنی نیستند؛ بلکه یادگرفتنیاند و هرکس خودش باید با تفکر، تعقل، تلاش و مطالعه به این مهم دست یابد. همانطور که میگویند: نویسندگی و سخنوری یادگرفتنی هستند، نه یاد دادنی...
چه بسیار درسخوانده و دانشگاهرفتههایی که دانش بیان مطالب، در قالب بهترین واژگان را ندارد. افرادی که به «دانشگاهرفتههای بیسواد» هم معروفند. اگر مطلب علمی بنویسند، دو برابر نویسندهاش، باید دانش و علم داشته باشیم تا بفهیم چه گفتهاند! واویلا که چنین عالمانی وظیفه آموزش چنین اجتماعی را داشته باشند.
اما زمانی را تصور کنید که همه مردمان یک اجتماع به عمق بیشتری از واژگان برسند. واژگانی که در عین شخصیبودن پر از وجوه اشتراک بین افراد هستند. جامعهای که مردمانش، بسیاری از مفاهیم را به صورت گروهی درست بفهمند و به یک درک کلی و مشترک از مفاهیم برسند. مثلا اکثریت جامعه دانش و درک درست و عمیقی از مفهوم واژگانی همچون: عدالت، وحدت، دموکراسی و... داشته باشند. چنین جامعهای از نظر فکری و ادبی به جایگاه رفیعی خواهد رسید.
در گذشته چه بسیار از مفاهیم که به صورت گروهی در ملت ما نهادینه شدهاند و نتیجههای عجیبی داشتهاند. مثلا موضوع «جنگ تحمیلی» که در اندیشه مردم ایران تا مفهوم سنگین «دفاع مقدس» ارتقا یافت. توضیح این مفاهیم برای نسل امروز بسیار دشوار است. همانطور که نسلهای قبل از ما تعبیر و تفسیر دیگری از مفهوم «احترام به والدین» در ذهن دارند؛ و چه خوب میشد اگر کمی آن را میفهمیدیم.
میتوان به جرأت گفت، واژگان، این سرمایههای گرانبهای فکری و ادبیِ، با کمی تأمل و تفکر نه تنها باعث رشد اندیشه و بیان ما خواهند شد، بلکه بسترساز جامعهای بهتر و یکدستتر خواهند بود.
با تشکر از «حسین مسافر»
مطالب مرتبط: