ورزش، ادبیات، هویّت
یادداشت
حتما شما هم با فرهنگستان ادب فارسی و ساز و کار آن آشنایید. نهادی که با هدف حفظ و گسترش زبان و ادبیات فارسی کارهایی از جمله وضع کلمات جدید را در دستور کار داد؛ با نیمنگاهی به رسمالخط فارسی. حتما واژگانی که از این مصدر خارج شدهاند به گوشتان خورده واژگانی که گاه شنیدنش برای گوش هم سنگین است چه برسد بیانش به زبان...
آن چیزی که یک واژه جدید و یا رسمالخطی جدید را وارد زبان و ادبیات فارسی میکند فقط وضع واژه جدید توسط فرهیختگان نیست بلکه استفاده زیبا به جا و مستمر از آن است؛ حال توسط هر شخصی.
مانند کاری که جلال کرد. که برای اولینبار با جرئت در پایان جملات ناقص -که جای نقطهویرگول و ویرگول است- نقطه گذاشت و جملاتش را با موصولاتی مانند: «که»، «بنابراین» و... شروع کرد. مداومت او بر این کار -که خیلی آن را اشتباه میدانستند و میدانند- باعث جاافتادنش بین دیگر نویسندگان شد. یا استفاده از کلمه «الخ» به جای «الیآخر» در پایان جملات؛ که این هم مد شد. پدیدهای وقتی مد میشود که تکرار شود. مد یعنی چیزی که تکرارشدهترین باشد.
همچنین کاری که رضا امیرخانی در جدانویسی واژگان به اعلا رساند و تأثیرش را همین حالا بر خیلیها گذاشته و باعث ایجاد موجی در فاصلهگذاری شده است؛ نگارش بعضی واژگان با نیمفاصله که علاوه بر یک نوآوری فرمی و ظاهری، باعث دقت بیشتر خواننده به ریشههای یک واژه میشود. مانند «رهبر» به جای «رهبر» و «غمگین» به جای «غمگین». این کار علاوه بر ورز دادن واژه، عمق معنایی واژگان زبان فارسی را به رخ میکشد. زبانی که در آن مبنای واژهسازی «ترکیب» است. ترکیبی که از آن میتوان از واژهای تا یک میلیون واژهی مرکبِ جدید ساخت. اتفاقی که در زبان عربی برای هر واژه کمتر از هزار است. چرا که مبنای واژهسازی در عربی «اشتقاق» است.
هیچ زبان پیشرفته و پویایی یکشبه قدرتمند نشده است. بلکه استفاده مداوم و هوشمندانه توسط ادیبان و دانشمندان یک زبان باعث زیبایی مفهومی و حتی موسیقایی آن زبان میشود. تا چیزی ورز داده نشود ورزیده نخواهد شد. به عبارتی آنچه که قدرتمندی میآورد، ورزیدگی است و آنچه ورزیده میکند، ورزش است و ورزش، همان به کارگیری صحیح قدرتهای درونی است.
نه اینکه واژهای در لحظه توسط فرهیختگانی وضع شود و رها شود؛ بدون بهرهبرداری هوشمندانه...
*****
فارسیزبانانی را میشناسم که برای بیان احساساتشان به زبان انگلیسی یا عربی راحتترند تا فارسی! کسانی که سالهاست کلاسهای زبان خارجی را میگذارنند و شاید یک ترم هم زبان و ادبیات فارسی نخوانده باشند. یعنی زبان فارسی نمیدانند که بخواهند احساساتشان را در قالب آن بریزند. مضحک است که چون زبان فارسی زبان مادری ماست، نیازی به آموختن آن نداریم. در دانشگاه و در مقطع کارشناسی «سه» واحد درسی برای زبان و ادبیات فارسی گنجانده شده، در حالی که این تعداد واحد برای زبان انگلیسی «هشت» است!
هر چند به شخصه معتقدم بهترین و هوشمندانهترین کتابهای دوران دبیرستان از نظر تدوین و تألیف، کتابهای گروه ادبیات فارسی هستند. اما این کافی نیست.
برای هر ملتی زبان، یک سرمایه و مظهر هویت اوست؛ همان طور که زبان فارسی و دین اسلام دو رکن اصلی هویت ما ایرانیها هستند. موظفیم که این سرمایه هویتبخش را به خوبی بشناسیم و به کار بگیریم و در حد خودمان، برای اعتلای بیشتر آن بکوشیم.
*****
نویسندگی و سخنوری ورزشاند. یک وررزش ادبیاتی. تا شخصی قلم به دست نگیرد و ننویسند، نویسنده نخواهد شد و تا کسی زبان باز نکند سخنور نخواهد شد. مانند ورزشکاری که تا رنگ تشک نبیند ورزیده نمیشود! اصلا سخنوری، ور رفتن با زبان است؛ البته ور زدن با ور رفتن فرق دارد!
در حین نویسندگی به غیر از «ابداع و اختراع» به «کشف»های جدیدی در قابلیتها و جذابیتهای زبان میرسیم. از بازیهای زبانی و کلامی، تا موسیقی درونی و بیرونی واژگان. از تأثیر کوتاه و بلند نوشتن جملات در احساس خواننده، تا جایگاه پاراگرافبندی در فهم موضوعات دشوار و دامنهدار. این کشفها و اختراعها در سخنوری هم رخ میدهد.
این مهارتهای کشفشده و نشده با شناخت درست و به کارگیری هوشمندانه زبان منجر به هویتمندشدن زبان و در نهایت هویتمندشدن شخص ما خواهد شد.
یعنی برای داشتن «هویت» باید «ورزیده» شویم.
پس زبانمان را دریابیم...
پی نوشت: با تشکر از محمود پورسلطانی
مطالب مرتبط:
هووووم ... عجب چیزی..... خیلی خوبه. ایجاد جذابیت میکنه. اگه اشخاص فرهیخته و دانشمند از ساختن مدهای جذاب و فاخر فرهنگی هراس به دل راه ندهند میدان برای مدهای غیرفرهنگی خالی نمی ماند لااقل از جنبه ی جذابیت. مثل این مدهای نوشتن پیامکی و چت رومی و غیره...
استفاده کردیم. سپاس