وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

بستر فرهنگی و فرهنگ بستری

پنجشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۹ ق.ظ

یادداشت

در یونان قدیم که مهد فلسفه و خیلی از علوم و فنون است، اشراف دست به سیاه و سفید نمی‌زدند و در باغ و بلاغ و حمام‌ها و این‌طور جاها لمیده بودند. عوضشان بردگان برایشان جان می‌کندند و پول درمی‌آوردند. این بستر باعث شد وقت اضافی داشته باشند و بنشینند و فلسفه ببافند و تئاتر و دیگر هنرها را تکانی بدهند و در این اوقات فراغت آنچنان غنی‌سازی فرهنگی راه بیندازند که هنوز از خوانشان بهره ببریم.

این روزها هم نه به‌خاطر طبقه و نه به‌خاطر داشتن بردگان که از زور یک ویروسِ عالم‌گیرِ مجموعاً پنج‌گرمی خانه‌نشین شده‌ایم و اوضاع از آن زمان صد و هشتاد درجه برگشته است؛ این یعنی غنی‌سازی فرهنگی که هیچ، باید منتظر تهی‌سازی فرهنگی باشیم.

همین‌طوری هم فرهنگ و ادبیات کتک‌خور ملسی داشته و دارد و نزده افتاده است. نشان به آن نشان که تا مشکلی در ممکلت و اقتصادش پیش می‌آید اول جایی که شیرفلکه بودجه‌اش را گل می‌گیرند، همین حوزه فرهنگ فلک‌زده است. غافل از اینکه در فرهنگ خیلی بیش از آنچه فکرش را بکنیم باید خرج کرد تا میوه برسد. همین الان هم که فرهنگ لنگ‌لنگان خرش را پیش می‌برد از صدقه‌سری کسانی است که یا مجانی و دلی کار می‌کنند یا از جیب می‌گذارند. عده‌ای هم چیزکی می‌گیرند ولی خب به درد عمه‌شان هم نمی‌خورد! البته عده‌ای هم هستند که پول‌های آنچنانی می‌گیرند. از آن‌ها فرهنگ درنیامده و نخواهد آمد. خیالتان راحت.

فرهنگ برای کار بستر می‌خواهد که نه فقط پول که وقت، همت و هم‌نشینی فرهیختگان و فرهنگ‌دوستان هم از مواد لازم آن است. هر کدام که نباشد گویی بستری نیست. تا وقتی فرهیختگانی کنار هم قرار نگیرند سرمایه و امکانات معنایی نمی‌دهد. شما فکر کن نویسنده هست؛ ناظر و ارزیاب و ناشر و منتقد و معرف کجاست؟

القصه که این اوضاع باعث شد همان گعده‌ها و نشست‌ها و کارهای ذوقی که بن‌مایه‌های فرهنگ بود هم به کل دود بشود برود هوا و دیگر این همه مؤسسه و مرکز هم باید بروند غاز بچرانند که خربزه آب است. به نظرم باید منتظر روزهای بستری شدن فرهنگ باشیم. روزهایی که نه بودجه‌ای به فرهنگِ بی‌اهمیتِ اضافیِ به‌دردنخورِ بی‌فایده تعلق پیدا می‌کند و نه کسی هست که برود توی گود و تکانی به غول جهل و بی‌سوادی بدهد و فکر می‌کنم اگر کرونا را هم به‌زودی شکست بدهیم حالا حالاها توان درمان فرهنگ رنجورمان را نخواهیم داشت.

 

پی‌نوشت: این یادداشت اولین بار در مشرق منتشر کردم.

دیدگاه ها (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی