تنهایی
یادداشت
این دو گزاره که زیاد هم شنیدهایم چه ارتباطی با هم دارند؟
«در عصری زندگی میکنیم که همه در حسرتند و دم از تنهایی میزنند. حسرت همدمی که با او در ارتباط باشند، یا مفهوم و شیئی که با آن ارتباط برقرار کنند».
«در عصری زندگی میکنیم که ابزارهای ارتباطی مفهومی به نام مرز و دسترسی را بیمعنا کردهاند. دیگر میشود با هر کسی در هر کجا ارتباط برقرار کرد. هیچکس تنها نیست!».
شاید با فهم «تنهایی» و جایگاه «ابزارآلات ارتباطی» ارتباط بین این دو گزاره پیدا شود.
.
کلیدواژهیِ درد دل تمام مردم این کره خاکی، شکوه از تنهایی است. شکوه و شکایت از روزگار و آدمیان بیوفایش. آدمهایی که وابسته میکنند و وابسته نمیشوند. تنها میگذارند و از تنهایی دم میزنند. شکوههایی که خودشان شاملش میشوند. درد دل که کنتور نمیاندازد! خوب آدمها حتی در مواقعی خودشان را هم تنها میگذارند!
بعضیها تنهایند چون به قول خودشان اطرافشان پر است از آدمهایی که یا بیشعورند، یا بیاحساسند، یا بیعقلند، یا بیسوادند یا درک و فهم ندارد و یا...
هرچند هیچوقت همه تقصیرها بر گردن دیگران نیست. همیشه ما هم کمی مقصریم. معصوم نیسیتم که!
گاهی وقتها برآوردهنشدن توقعاتمان، دلیل تنهایی است. توقعی که دربارهاش میگویند: آن است که تو نباید از دیگران داشته باشی، ولی همه از تو دارند!
آدمهایی هم هستند که میگویند، تنهایی را دوست دارند! شاید چون به آن نیاز دارند. در تنهایی خیلی کارها شدنی است که در جمع نیست: عبادت، تفکر، نگارش، گناه، خیالپردازی، گریه و...
در این میان نقش و تأثیری برای ابزار آلات ارتباطی پیدا نکردم، مگر همان ابزار بودنشان. آدمیزاد هزار بُعد دارد که جایگاه ابزار آلات ارتباطی، در آن گم است. بگذریم از آن دسته افرادی که در یک بعد ابزار آلات ارتباطی گمند.
اگر آدمیزاد و احوالاتش را نشناسیم، عصر ارتباط با تمام توان ارتباطیاش باز هم عصر تنهایی انسانها نام گیرد. عصری که تا قبل از آن، انسانها تا این اندازه به هم نزدیک و از هم دور نبودند...