وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خبرنگار» ثبت شده است

داستان کوتاه کوتاه


زن جوان میکروفون به دست، همراه مرد دوربین به دوش، برای رسیدن به در ورودی پادگان، از عرض اتوبان رد شدند. سربازی جلوی درب سر پست بود و کلافه از گرما. آنها را دید.

زن به سرباز رسید. رو به همکارش کرد و گفت: 

- آماده‌ای؟

بله را که شنید از سرباز پرسید:

- سرکار، اجازه دارید سر پست مصاحبه کنید؟

پاسخ خیر بود؛ ولی سرباز بدش نمی‌آمد کمی خبرنگار را سرکار بگذارد و بعد نه بگوید؛ گفت:

- سرکار خانم، خبرنگار کجا باشن؟

- از رو میکروفون معلوم نیست!؟ شبکه خبر دیگه!

- عجب! خب، سؤالتون.

- نظرتون راجع به خدمت سربازی جوونا چیه؟

سرباز جا خورد. منتظر هر جور سؤالی بود، غیر از این. از طرفی می‌ترسید حین صحبت او را ببینند و بازداشتی بخورد؛ از طرف دیگر سؤالی پرسیدند که دنیایی حرف درباره‌اش داشت. لحنش را عوض کرد و تلگرافی گفت:

- خب چند نفر رو گذاشتن سرِ کار که اونایی که دوست دارنو بزارن سرِ کار...

ناگهان صدای فریاد پاس‌بخش از داخل پادگان، جو را شکست:

-  داری اونجا با کی حرف می‌زنی سرکار!؟

۱۱ دیدگاه ۰۲ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۲۱
حاتم ابتسام