یادداشت
در حیطه علوم انسانی بالاخص علم تاریخ و جامعهشناسی، اصطلاحی بسامد بالایی دارد که زیاد شنیدهایم: نسل!
هر چند تعریفش با آن چه در علوم تجربی آمده متفاوت است اما در حیطه علوم انسانی هم تعریف جامع و مانعی ندارد. تعریف سادهاش میشود: مجموعه انسانهایی که در یک زمان با یکدیگر زندگی میکنند.
برای آنکه بتوانیم در کار علم موفق باشیم، باید تعریف درستی از مفاهیم علمی داشته باشیم. یعنی حداقل بدانیم هر واژهای چه معنا و مفهومی دارد؛ تا تکلیفمان با آن واژه مشخص باشد. هر چند که میگویند در گستره علوم انسانی مفاهیمی مانند: فرهنگ، تمدن، جامعه، نسل و ... تعاریف دقیق و خطکشی شدهای ندارند. تعریف عام کنی، میگویند خاصتر است؛ و تعریف خاص کنی، میگویند عامتر است!
ولی هر چه هست از داشتن تعریف برای دانستن تکلیف ناگزیریم...
***
در تکوین و تکامل هر تمدنی، برای هر نسلی ظرفیت و توانی است که به میزان شرایط زمانهاش قابل تغییر است. هر نسلی در روند تاریخ تمدن تأثیری دارد؛ و چه بهتر که این تأثیر عامدانه و رو به جلو باشد. به عبارتی هر نسلی وظیفهای تاریخی دارد که باید به بهترین شکل آن را انجام دهد.
زیاد شنیدهایم که ما، وارث نسلهای قبلی و مسئول در برابر نسلهای بعدی هستیم! باید آنچه از قبلی گرفتهایم را یک قدم جلو ببریم و به بعدی بدهیم؛ تا بشود آنچه باید بشود...
مولا علی (علیهالسلام) میفرماید: «فرزند زمانه خود باش».
فرزندی که یکی از وظایفش، رساندن زحمت پدر به فرزند خودش است.
***
بعضی وقتها دلیل شکلنگرفتن تمدنها همان ماجرای «خشت اول گر نهد معمار کج...» است!
حال یک سؤال: اینکه خشت اول و سنگ بنای تمدنی درست نهاده شود، صحت ادامه مسیر را تضمین میکند؟
یقینا پاسخ منفی است!
بدون تردید هم اکنون بنای تمدنی که در آغاز راه آن هستیم، درست بنا نهاده شده است. به عبارتی نسل اول وظیفهاش را با توجه به شرایطی که در آن بوده، درست انجام داده است؛ حال اینکه نسلهای بین ما و نسل اول چه کردهاند بماند. اما آیا نسل ما وظیفهی تاریخی خود را انجام میدهد؟
اصلا وظیفه تاریخی ما چیست؟
.
.
شاید برای پاسخ به این سوالات باید تعریف درستی از وظیفه، تکلیف، زمانه، تاریخ و تمدن داشته باشیم.
داریم آیا!؟