یادداشت
تقسیمبندیهای سال و ماه و هفته بیشتر از اینکه اتفاقی نو باشند، بهانهاند. اینکه فلان روز فقط به خاطر اینکه اول فلان ماه است، روز خاصی است و یا اینکه 7/7/77 روز مقدسی است خیلی سطحی است. سطحیتر، بهانههایی که به زمان محول میکنیم؛ مثلا: از اول همین هفته، فلان کار را شروع میکنم یا از سر ماه. اصلا همین متن که در لحظه تحویل سال روی وبلاگ میرود بهانه است برای اتفاقی دیگر؛ و حیف که در حد بهانه باقی میماند...
بگذریم از روزهایی که عزیزند که البته به واسطه اتفاقی عزیز بودند؛ یا شدند.
زمان ظرفی است که بهانهای شده برای تحول. خیلی چیزها را به زمان و گذرش محول میکنیم. غم، موفقیت، مشکل و...
در این میان لابهلای زمان، اعتباریاتی وضع کردهایم؛ برای هدفی. هر چه که باشد. اول و آخر سال، اول و آخر هفته و... که با گذشت اندک زمانی، خود درگیر همان اعتباریات میشویم؛ نه هدفِ وضعِ اعتباریات. امان از دست اعتباریات...
سال نو برای هر کسی به اعتبار اتفاقی که برایش میافتد، متفاوت است. و مبدا برای مقصدی میشود. مثلا آوردهاند: سال نوی عابدین و سالکین از شب قدر حساب میشود. شب حساب و حسابرسی؛ و یا اینکه گفتهاند: روزی که در آن گناهی نکنیم عید است.
همه اینها را گفتم که بگویم:
تحول، آن زمانی است که اتفاقی بیفتد. عید، زمانی است که تحولی صورت بگیرد و سال نو، سالی که اتفاقی متحولکننده در باشد...
تحولی به بزرگی آمدن «او»...
.
راستی تحویل سال مبارک!