یادداشت
یک منتقد واقعی و هوشمند نقدهایش را فقط با ابزار زبان مطرح نمیکند. او روشهای دیگری هم برای بیان نقد دارد. بعضیهایش عملی هستند، بعضی شفاهی و بعضی هم مکتوب. بهترین حالت نقد، اجرای عالی همان اثر مورد نقد و بدترین حالت نقد، نقد نکردن است. حتماً ماجرای رفتار حسنین علیهمالسلام در برابر آن پیرمردی که اشتباه وضو گرفت را شنیدهاید. این رفتار حضرات نوعی نقد و آموزش رفتار صحیح بود. اما مسئله اینجاست که ایشان معصوم بودند و عالم به تمام معنا و هر کسی توان این گونه نقدها را ندارد. نقد بدون نفد هم ماجرای سنت الهی است که قومی را به حال خود وا میگذارد تا....
منتقد همین که بتواند اثری را شرح دهد و قوت و ضعف آن را تبیین کند، وظیفه اصلی خویش را انجام داده است. اما همین تبیین، لوازم و شرایطی دارد. منتقد باید در شرایط مختلف نقد خود را به قالبهای متفاوتی ببرد.
نقد مکتوب بهترین و رایجترین قالب و نوع بیان نقد است. یعنی همان روش کاغذ و قلم؛ که خود به سه دسته کلی تقسیم میشود.
نوع اول، آن گونهای است که در نوشتهای اثری را بدون هیچ توضیح اضافهای فقط میکوبیم و ایراداتش را فهرست میکنیم؛ که این نقد ضعفهاست و بسیار هم رایج است. متاسفانه تصور بسیاری از مخاطبین، صاحبین آثار و منتقدین از نقد، همینگونه است؛ نقد به معنای ایرادگیری!
در نوع دوم اثر را تشریح میکنیم و حسابی دربارهاش حرف میزنیم و اظهار فضل میکنیم! و در بهترین حالت اثر را مورد بازبینی موشکافانه و دقیق قرار میدهیم. حتی نیتخوانی هم میکنیم؛ که این نوع نقد در دنیا جاافتادهتر است. به این نوع نوشتهها ریویو «review» میگویند. همان بازبینی خودمان. اتفاقی که در نقد عکس میافتد. نقد عکسی که ترجمه «photo review» است.
در نوع سوم نویسندهی نقد طی مقالهای اطلاعاتی گسترده یا موجز درباره اثر میدهد؛ که این اطلاعات به فهم بهتر اثر توسط مخاطب بسیار کمک میکند و نوعی یاری است به صاحب اثر. اغلب، اینگونه نقدها را افراد دانشگاهی و علمی مینویسند. مثلا قالب اثر را توضیح میدهند و تببین میکنند؛ ابعاد اثر را از نظر تاریخی ریشهیابی میکنند و یا موارد مشابه آن اثر را معرفی میکند و در نهایت با توجه به این معیارها، عیار اصالت اثر را میسنجند. حضور این نوع نقد در برابر دو نوع دیگر کمرنگتر است؛ چرا که نویسنده آن باید دانش و درک بالایی نسبت به اثر مورد نقد داشته باشد.
همان طور که آمد، گاهی منتقدین عمل نقد خود را با شبیهسازی اثر مورد نقد انجام میدهند. یعنی عین اثری را تولید میکنند تا صاحب اثر را به ایرادات خود واقف کنند. البته اینگونه منتقدان بسیار کم هستند؛ چرا که از هر نظر هزینهبردار است. از طرفی میتوان به صورت کلی اینگونه گفت؛ هر کسی که اثر خوبی تولید میکند خواه یا ناخواه تمام آثار ضعیف را مورد نقد قرار داده است.
نقد خیلی وقتها جنبه اعتراض عملی و حتی تخریبی به خود میگیرد. مثلا بعضی «وندالیسم» -که نوعی تخریب اموال عمومی و هنری است- را انتقاد اجتماعی میدانند. که البته در این نوع نقد بحث فراوان است. مثلاً اینکه اگر آدمهای درستی بودند خرابکاری نمیکردند و یا منتقد نباید کاری بکند که به خودش هم نقد وارد باشد!
هنر منتقد در این است که شیوه مناسب و موثری را برای نقدش پیدا کند. از همینجاست که میتوان یک منتقد را در جایگاه یک هنرمند قرار داد. منتقدی که هنرمندانه نقدش را مطرح میکند، همان هنرمندی است که اثرش را نقادانه پی میریزد. معروف است که هنرمندترین افراد در دورههای خفقان سیاسی و اجتماعی سر بر آوردهاند. اوج هنر اروپا در دوران سیاه قرون وسطا شکل گرفت. این یعنی قالب نقد آن قدر پیچیده شد که تا سر حد یک هنر اصیل و ماندگار پیش رفت.
قالب نقد به شدت با فضای طرح آن و نوع مسئله مورد نقد مرتبط است و منتقد هوشمند با هدف اعتلای آثار و افکار، هنرمندانه بهترین روش را برای نقدش انتخاب میکند.
مطالب مرتبط: