وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

متخصص تجربه (1)

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۲۵ ب.ظ

یادداشت داستانی


عادتش این بود بعد از انجام درست هر کاری سکوت می‌کرد؛ و هرگاه هم که نمی‌توانست آن را به درستی انجام دهد، ساعت‌ها درباره نفسِ کار و دلایل ضعف در انجامش، صحبت می‌کرد. اما عادت جالب‌تری داشت؛ مسئولیت کاری که در آن تخصص و تجربه موفق داشت را نمی‌پذیرفت و به راحتی زیر بار انجامش نمی‌رفت و کاری که تخصصش را نداشت چشم‌بسته قبول می‌کرد و تمام سعی‌اش را برای به سرانجام رساندنش می‌کرد.

و باز هم همان حرکت: کار که خوب انجام می‌شد سکوت، و وقتی هم که درست انجام نمی‌شد، صحبت...

به کسی هم که کاری را خراب می‌کرد، خیلی دوستانه تذکراتی می‌داد. بعضی وقت‌ها هم که جنبه‌ی شنیدن حرف‌هایش را نداشتند، می‌گفتند: چرا خودت قبول نکردی؛ لابد نمی‌توانستی؟ و جواب همیشگی‌اش این بود: توانش را داشتم و انجام ندادم...

بعضی وقت‌ها برایم سوال بود که همین تخصص در انجام برخی کارها را، از کجا آورده!؟ تنها جوابم این بود که خوب، لابد چند کار را نابلد شروع کرده، خراب کرده، حرف زده، جواب شنیده تا به این مرحله رسیده... ولی باز هم برایم آدم عجیبی بود و درباره‌اش سوال‌هایی در ذهن داشتم؛ مثلا اینکه چرا همیشه مدیران ارشد به او اعتماد داشتند و برای انجام پروژه‌ها در اولویت بود.

تا اینکه بالاخره در پروژه‌ای همکار شدیم. چون از قبل می‌شناختمش، حدس زدم که باید در این کار هم تخصصی نداشته باشد که به این راحتی واردش شده!

قبل از شروع کار مرا به گوشه‌ای کشید و گفت: فلانی حالا که همکاریم بیا تا می‌توانیم همه راه‌ها را امتحان کنیم؛ بگذار اشتباه کنیم تا تجربه شود. کار راحت و ساده را درست انجام‌دادن که نشد کار! تا خودت دست به آزمون و خطا نزنی چیزی یاد نمی‌گیری؛ ما که جوانیم می‌توانیم بهایش را بدهیم.

با همین حرف‌هایش پاسخ تمام سوالاتم را گرفتم؛ نمی‌دانم چرا زودتر نفهمیده بودم. او از اشتباه‌کردن نمی‌ترسید؛ اصلا اشتباه‌کردن را راه یادگیری می‌دانست. از انجام کارهای راحت می‌ترسید.

.

دیگر برایم جا افتاد که چرا می‌گفت: فرق است بین نتوانستن و انجام‌ندادن...

.

آدم خطرکردن و تجربه اندوختن بود؛ چیزی که مدیران ارشد دوست دارند!

.

متخصص تجربه (2)

متخصص تجربه (3)

دیدگاه ها (۹)

۱۶ بهمن ۹۱ ، ۱۸:۴۳ مرتضی نظری
این یکی از شاهکار های حاتم ابتسام هست!
خیلی خیلی مطلب زیبایی بود... حاتم که مینویسه ادم سر حال میاد!!
یک گلایه هم دارم ازت داداش: چرا به وب من سرکی نمیزنی؟ اتفاقا از وقتی که دامنه رو متصل کردم خیلی کمتر میای یعنی به عبارتی اگه تقریبی حساب کنیم اصلا نمیای!
پاسخ:

نظر لطفته برادر

خوشحالم که سرحالی

اونم چشم...

چه آدم جالبی! البته شانس آورده که توی این اوضاع بــــــــــــــوق می تونه اینطوری با دل و جگر سعی و خطا کنه و محبوب و مقبول مدیران ارشد هم بمونه!! والا!
پاسخ:
بله تو چنین وضعیتى هم داریم چنین آدمایى رو!
اینجوریه مملکت ما...
البته نباید مردم را موش آزمایشگاه فرض کرد
احسنت بر تو حاتم
پاسخ:

احسنت بر تو سید

هر چند مردم موش آزمایشگاهی نیستند ولی روزگار، آزمایشگاهه!

اول ماجرا یه طوری با هیجان و مرموزانه میگید که "مسوولیت کارهایی که هیچ تجربه ای راجع بهش نداشت رو قبول میکرد" ، که ذهن آدم کلا ازین عنوانِ جالبِ "متخصص تجربه" پرت میشه و میره بگرده دنبال یه جواب مرموز و جادویی واسه اینکه چرا این عادت رو داشته اون آدم!؟؟
بعد یهو آخر داستان، یاداوری میکنید که "آدم خطرکردن و تجربه اندوختن بود"
به همین سادگی! :)
پاسخ:

نه به همین سادگی!

به قیمت خطر کردن و تجربه کردن!!!

:)

۱۹ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۰۸ سعید زرآبادی پور

سلاا ا ا ا م حاتم خودمون .
آقا داستان خوندم _جالبه آدم و وادار کارهایی که ازشون میترسه رو یک بار هم که شده انجم بده (شاید تونست . . . . ها. . . . شاید تونست دیگه. . . )
پاسخ:

سلااااام سعید خودمون...

راست می گی؛ کار که نشد نداره. 

ها؟؟؟

نمیتونه؟

میتونه دیگه!

باسلام
کسی رومیشناسم که تاحالانگفته بلدنیستم امامیگفت توچطوری این کار رو میکنی
ونگاه میکرداونوقت یادمیگرفت
1 مدیران ارشد - خطر کردن؟شاید!! تجربه اندوختن؟ هرگز!
2به نظر من اون رفیقتون بیشتر متخصص خطر کردن و آزمودن بوده تا تجربه کردن.
3چرا سکوت میکرد؟تجربه های موفق هم درسی با خود دارند.نه؟
4آدم باحالی بوده!
پاسخ:
1. مدیران بخش خصوصین خوب! هرچند در دولتى هم دیده شده!!
2. نتیجه خطر و آزمون میشه تجربه خوب
3. شاید واسه اینکه در نگفتن، گفته هاست
4. سلامتیش صلوات...
۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۷:۲۱ سید امیر علی حیدری
ممنون نکتات جالی بود
اما پذیرفتن کار ریسک دار و خطرناک، اگر ادم بلد نباشه و بپذیره بد نیستچون به قول شما خودش رو می رسونه
اما اگر بدونه از عهدش بر نمیاد و قبولش کنه بده
پاسخ:

موافقم

کاری رو قبول می کرد که می دونست سخته ولی شدنیه

اول اینکه در این زمینه ای که میخوان بدن به این طرف تا تو زمینه ای که تجربه نداره با خطا و آزمایش  راه درستو پیدا کنه هم هزینه زیادی برا مدیرا داره که اصولا استقبال نمیکنن
دوم هم   همواره تو اون زمینه متخصصایی هستن که قبلا اون آزمایش و خطاها رو کردن و حالا آمادن برا ارایه نتیجه هاشون 
به قول ضرب المثل فرانسوی  تجربه کردن تجربه های دیگران حماقته

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی