وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

حزب در ایران

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۲۴ ب.ظ

یادداشت


حزب و حزب‌گرایی به عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی، امتحانش را در غرب پس داده است. امتحان پس‌داده از آن جهت که در غرب به وسیله تشکیل احزاب و حزب‌گرایی، خیلی از آرمان و خواسته‌های توده‌های مردم عملی شد. وجود یک حزب ضمانت اجرایی قدرتمندی برای اجرایی‌شدن آرمان‌هاست؛ چرا که حزب برآیند خواست مردم است.

این پدیده اجتماعی بعد از دوران مشروطه وارد فرهنگ سیاسی و اجتماعی کشور ما شد. غرب با توجه به قدرت حزب، سعی کرد بعد از مشروطه احزابی را در ایران ایجاد کند تا از آن برای خواسته‌های استعماری خود بهره ببرد. در ابتدا رنگ شعارهای این احزاب، دینی و مذهبی بود. اما بعد از مدتی برای مردم ایران مشخص شد، دست این احزاب از آستین شرق و غرب بیرون زده است. بازی این احزاب تا مدتی بعد از انقلاب اسلامی ادامه داشت. ولی با گذشت زمان و در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی ایران رخ واقعی خود را نشان دادند؛ اینکه چه هستند و چه می‌خواهند. این شد که مردم خاطره خوشی از حزب و حزب‌بازی ندارند و حزب به معنای غربی آن هیچ‌گاه در ایران شکل نگرفت.

حزب چیست؟

شخص یا اشخاصی که در بطن جامعه‌ای زندگی می‌کنند از شرایط ناراضی‌اند و معتقدند مشکلات و کاستی‌هایی در جامعه وجود دارد. حال از هر مصدری: مردم، حکومت یا از خارج. همان اشخاص سعی در یافتن علت مشکل‌ها و کمبودها می‌کنند. علت را که یافتند، راه حلی هم ارائه می‌دهند که الزاماً بهترین راه حل نیست؛ اما مطمئناً راه حلی است که خودشان توان عملی کردن آن را دارند؛ که اگر نداشتند هیچ‌گاه آن را ارائه نمی‌دادند!

این افراد دور هم جمع می‌شود و افکار و نظراتشان را یک‌کاسه می‌کنند و سپس برای اینکه بتوانند بهتر کار کنند اقدام به جذب نیرو و سازماندهی آن می‌کنند؛ با شعار! افرادی هم‌شکل و هم‌فکر و هم‌آرمان که با آن‌ها در یک جامعه زندگی می‌کنند. سعی بر این است تا متخصص‌ترین افراد با توجه به راه‌حل‌ها انتخاب شود؛ یعنی کسی که بلد باشد چگونه این راه حل را عملی کند. اما خیلی وقت‌ها وفاداری، مهم‌ترین محک انتخاب اعضاست.

مسئله اینجاست که هیچ حزبی راه حل‌ها و روش کار خود را به حزب رقیب نمی‌گویند؛ که اگر هم بگوید قائل به این است که این خودشان هستند که می‌توانند به نحو احسن این راه حل را عملی کنند. این افراد جمع می‌شود و حزب به پشتوانه این نیروها و قدرت برآمده از هم‌صدایی ایشان شروع به فعالیت می‌کند. در بهترین حالت قدرت را دست می‌گیرد و کارهایی انجام می‌دهند. در بهترین حالت همان کارهایی که شعارش را داده بودند.

باز در بهترین حالت بعد از مدتی مشکلات مد نظر آن حزب برطرف می‌شود. حال به خاطر روش حزب و یا دلایل دیگر. آن زمان است که حزب نه حرفی برای گفتن دارد و نه کاری برای انجام دادن و اینگونه حزب، بی‌کار و منحل می‌شود. و مشکلات جدید، احزاب جدید را می‌سازند.

اشتغال به امری مانع اشتغال به امور دیگر می‌شود و امر مغفول‌مانده تبدیل به ضعف می‌شود. برای مثال حزبی شعار اقتصادی می‌دهد و دیگری شعار فرهنگی؛ و هر کس مسئله خود را مهم‌ترین مسئله جامعه می‌داند. حزب فرهنگی بر سر کار می‌آید. مشغول حل بحران‌های فرهنگی می‌شود و اشتغال به این مسئله، تمرکزش را از دیگر مسائل باز می‌دارد و این دور ادامه دارد که هر حزبی حل مشکلی را به دست می‌گیرد و مشکلی دیگر مغفول می‌ماند...

حزب در صورتی می‌تواند پاسخ‌گوی نیازها باشد که حکومت قدرتمند و مستقلی وجود داشته باشد. یعنی اینگونه نباشد که حزبی بیاید تکانی بدهد و برود. بلکه حکومت باید برآیندی از احزاب و افکار مختلف باشد که زیر پرچمی واحد فعالیت می‌کنند. احزاب وظیفه هم‌پوشانی، نظارت و تکمیل کار حکومت را دارند. حکومت باید کار خودش را بکند و احزاب در صورت قدرت گرفتن همان خلاءها و ضعف‌ها را ترمیم کنند نه اینکه بیایند و تمرکز حکومت را معطوف برنامه‌ای بکنند که در نتیجه‌اش کشور دچار عقب‌ماندگی در حوزه‌های دیگر بشود؛ و داد احزاب دیگر در بیاید!

یکی از دلایلی که حزب در غرب امتحانش را پس داد، وجود یک حکومت مقتدر مرکزی بود که این احزاب مثل پروانه به دورش می چرخیدند. ولی گویا در ایران، احزاب نور شمع حکومت را نمی‌بینند و باور ندارند و ادعای مشعلی دارند. ای کاش احزاب پروانه‌ای باشند که حاضر باشند حتی به عشق شمع بسوزند. و نگذارند که این شمع آب شود.

هر چند هزاران مشعل می‌تواند از شمع، آتش بگیرد و روشن شود بدون اینکه‌ای ذره‌ای از شعله‌ی شمع کم شود!


دیدگاه ها (۵)

مطلب جالبی بود.

مخصوصا اون قسمتش که اشاره می‌کنه که توقعات انسان‌ها اگر خودشون هم متوجه نباشن، مبتنی بر نظام علّی و معلولیه...

شخص یا اشخاصی که در بطن جامعه‌ای زندگی می‌کنند از شرایط ناراضی‌اند و معتقدند مشکلات و کاستی‌هایی در جامعه وجود دارد. حال از هر مصدری:مردم، حکومت یا از خارج. همان اشخاص سعی در یافتن علت مشکل‌ها و کمبودها می‌کنند. علت را که یافتند، راه حلی هم ارائه می‌دهند که الزاماً بهترین راه حل نیست؛ اما مطمئناً راه حلی است که خودشان توان عملی کردن آن را دارند؛ که اگر نداشتند هیچ‌گاه آن را ارائه نمی‌دادند!

احسنت

پاسخ:

خواهش بسیار...

چی بر اساس نظام علی و معلولی نیست!؟

داریم آیا؟

.

موید باشی

۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۹ ادامه مطلب
سلام 
در مورد حزب گرایی جا برای بحث زیاده و میشه از این منظر بحث کرد که آیا در اسلام چیزی به نام حزب به اون معنایی که در غرب هست وجود داره یا نه و اینکه آیا تجربه حزب گرایی در غرب موفق بوده یا نه و اصلا آیا در جامعه ما چیزی به نام حزب به اون معنای غربی وجود داره یا نه و قس علیهذا که بحث درابهر اون خارج از این مقال هست.
فقط می خوام اینو بگم که این بحث خیلی گسترده و عمیقه و نمیشه به همین راحتی در باره ش اظهار نظر کرد
.
.
.
.
 از این بحث که بگذریم به نظرم عکسی که قبلن توی معرفی و شناسنامه وبلاگت گذاشته بودی بیشتر شباهت داشت به وبلاگت و خودت این عکس جدید زیاد چنگی به دل نمی زنه....
سعی کن عوضش کنی  وگرنه....
خلاصه از ما گفتن بود
پاسخ:

سلام

بله به راحتی در هیچ بحثی نمی توان اظهار نظر کرد!
.
وگرنه چی!؟

سلام خیلی زیبا

حزب در ایران اشتباه معنا شده بعضی هم هستن که تاکسی حرفی زد به اون برچسب حزبی بودن میزنند وتهمتهای دیگر که روحش هم از آنها خبر نداره

کاش میشد بتوان همه ی حرفها را زد طوری که به او برچسب حزبی شدن نزنند که اگر حرفها زده نشوند مشکلات مشخص نمی شوند وبه تبع آن غیر قابل حل باقی می مانند

در مورد اینکه آیا در اسلام حزب وحزب گرایی همانطور که در غرب هست وجود دارد یا نه؟باید بگویم نسبت به مطالعاتی که در این مورد داشتم حزب به آن معنا نبوده ولی همه مردم از هر قشری که باشند میتوانستند مطالبات وخواسته های خود را مطرح کنند وحاکم اسلامی تا جایی که به اصل اسلام لطمه ای نزند سعی میکند آنها را برآورده کند.

پاسخ:
بعضی وقت ها از خودم می پرسم دقیقا چی تو فرهنگ ما درست معنا شده و یا درست فهمیده شده!!؟؟
برچسب زدن هم کار آدم های ضعیفی است که نمی توانند مفاهیم جدید را بفهمند و هضم کنند.
درست است یکی از وظایف حاکم برآورده ساختن خواسته های به حق مردم است.
حزب می تواند در این راه، کمک کار حاکم و مردم باشد.
احزاب رو نمیدونم ولی درباره شمع و پروانه:
مدتیه که تو هر مسئله ای دقت میکنم، میبینم جوابش دقیقا و عمیقا به این بستگی داره که خودمون رو چه جوری بشناسیم.
مثلا همینهایی که قرار بوده پروانه باشن خودشونو شبتاب های پرنوری میبینن که نور شمعو گم میکنن. از طرفی پروانگی خودشون رو هم گم میکنند: تنوع و رنگارنگی و انعطاف پذیری و قدرت مانور بالهای پروانه رو هم از دست دادند. همشون میشن عین هم با نورانیت تصنعی...

پاسخ:
خودشناسی
خودشناسی
خودشناسی
خودشناسی
خودشناسی
خودشناسی
...

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی