وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

گره

چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۱، ۰۶:۴۵ ق.ظ

یادداشت داستانی


در گیر و دار زندگی خودم بودم که سر و کله‌اش پیدا شد. آدم گیرایی بود. نمی‌شد گرفتارش نشد. هرچند آن زمان نمی‌دانستم کلی گیره به خودش زده که گیرا شده.

هر از چند گاهی می‌پرسید: فلانی گیر و گرفتی در زندگی‌ات نداری که؟ من هم با دنیایی شرم می‌گفتم: نه و نمی‌توانستم بگویم فلانی گرفتارت شده‌ام؛ گرفتاری‌ام تویی...

مدتی که گذشت، از چشمانم می‌توانست بفهمد که گرفتارش شده‌ام که ای کاش چشمانم راست نمی‌گفت. خوب که گرفتاری‌ام را فهمید دیگر سوالی نمی‌پرسید. عوضش من اگر از او سوالی می‌پرسیدم یا خواهشی می‌کردم می‌گفت: گیر نده دیگه...

.

آن وقت می‌گویند که سعی کنید خودتان را گرفتار نکنید. یکی نیست بگوید، گرفتاری که همیشه از سمت ما نیست. بعضی وقت‌ها، دیگران گرفتارمان می‌کنند.

در خودم گیر کرده بودم که باید چه کنم.

گرفتار شده بودم و می‌دانست و نمی‌خواست گره بخورد. سعی کردم برایش گیرا باشم، گیره‌ای پیدا نمی‌کردم! فکر کنم خودش هم گیر دیگری بود.

بگیر بگیری بود...

اگر او هم مثل من گیر می‌کرد به هم گره می‌خوردیم.

اما حیف...

اگر وارد زندگی‌ام نشده بود، اگر گیرا نبود، اگر گرفتار نمی‌شدم، اگر خودش گرفتار نمی‌شد و اگر اصلاً گیره‌ای در دنیا نبود، این گرفتاری‌ها به وجود نمی‌آمد.

.

چقدر بد است گرفتاری...

گرفتارت کنند و بروند پی گرفتاری‌های خودشان.

۹۱/۱۰/۲۰
حاتم ابتسام

یادداشت داستانی

دیدگاه ها (۱۲)

۲۰ دی ۹۱ ، ۰۹:۰۲ هیدروژن فسفریک
باسلام،مطلب بسیار گیرایی بود
من نمیدانم به چه کسی گیر کردی یا گیر دادی حاتم جان،اما گاهی لازم نیست گیر کسی شد،اگر اینجوری بود که دائما باید گرفتار بقیه میشدیم
پسری به پدرش زنگ میزنه و ابراز ناراحتی میکنه،پدر این در و اوندر میزنه که چه چیزی باعث گرفتاری بچه ام شده،پول نداره...؟! یا خوراک یا پوشاک، اما نمیدونه که درد پسر اینه که میخواد برای یه روز هم که شده با پدرش خلوت کنه و پدرش شریک تنهاییاش باشه
بله حاتم جان،بعضی اوقات ذهن ما خودش مسائل کوچک و پیش پا افتاده رو گرفتاری میبینه و دائما دنبال اینه که گرفتاری ها رو حل کنه ...اما نمیدونه که گرفتاری اصلی همون ذهن گرفتار و ریز پرداز ماست ...
۲۰ دی ۹۱ ، ۰۹:۳۵ کثرت تشابه
نوشته خوبی بود
وای که چه دردیه گرفتار طرف باشی، طرف نفهمه،خیلی درده...
پاسخ:
درد اینه طرف بفهمه و بدونه ولی...
۲۰ دی ۹۱ ، ۰۹:۳۹ ایلیا باقری
باید گرفتارم شوی تا من گرفتارت شوم
یا عاشق زارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دست آرم تو را وانگه گرفتارت شوم
متنت منو یاد این شعر از رهی معیری انداخت
گرفتاری مشکلیه که هر کسی توی زندگیش با اون مواجهه
فقط نوع گرفتاری ها فرق می کنه
یکی گرفتار ثروته یکی گرفتاره مقامه یکی گرفتار فقر و قس علیهذا
یکی هم مثل تو گرفتاره ....
ولی هی چیزی بدتر از این نیست که آدم گرفتار خودش باشه

پاسخ:

خود گرفتاری!!!

اینم بد دردیه

.

راستی شعر رهی معیری هم چسبید!

ممنون از درجش.

خوب بود
بهش گیر نده خودش میاد سمتت...
گیر زیادی درگیری الکی برات میاره...
پاسخ:

گرفتاریه نمی شه گیر نداد!

.

ولی اگه می شد، خیلی خب بود

که گیره هاشو وا کنی تا شاید دوباره بیاد و...

  سلام

انسان کم ظرفیته ! وقتی یکی بیشتر از حدش بهش گیر بده  فکر میکنه چه خبره !

اگر کسی حقیقتا دارای جذابیت های واقعی است گرفتار شدن بهش عین زیباییه . در غیر این صورت تحقیر خوده !

پاسخ:

بی خبری از ظرفیت باعث می شود

دلیل گیرها را نفهیم!

سلام حاتم عزیز ،

گَرد را از گرفتاری آفتاب ، چاره نیست ...

 

خسته نباشی ، خیلی قشنگ بود . شاید چون خودمم گرفتارم ، بتونم بگم درکش کردم  و  :

 

جـــایت کنـــــون نباشـــــد جــز در کنار اغـــــیار

یادش خوش آنکه بی ما ، جایی نمی نشستی

پاسخ:

سلام هورانه عزیز

عجب تضمینی زدی!

.

انشالله همیشه گرفتار باشی 

چون می دونم گرفتاریات قشنگه...

۲۰ دی ۹۱ ، ۱۵:۴۸ یک مسافر
سلام
مطلب زیبایی است و زیبا هم بیان شده  اندر بیان(بلاگ)!
فکر می کنم بعضی آدمها در به در دنبال گرفتار شدن هستند   شاید از اون نوع گرفتاری ها که   شما هم اشاره کردی:گرفتاریهای قشنگ!
به قول شاعر آنها در آن گرفتاری هم می کشند لذات او!!(با اندکی دخل و تصرف بسیار!!)
ولی خوب ما انسان های خاکی زمینی پرت از لذات بلا،چه می فهمیم حال فوق الذکر را! چون ما در این دون یای هزار رنگ هر روز به رنگی کرفتار می شویم...
راستی هر چند خیلی دردناکه گرفتارر کس شوی او نی!ولی به همان اندازه دردناک نیز هست که کسی گرفتار تو باشد و تو نیز نی!
بار خدایا از گرفتاریهای زمینگیر کننده رهامان ساز و گرفتار درد کن ...که مرد را دردی اگر باشد خوش است...
درد نصیبتان باد!
پاسخ:

دردمند محترم!

از اینکه درد حواله مان کردی به طرز دردناکی از شما دردمندیم...

۲۰ دی ۹۱ ، ۱۵:۵۳ مرتضی نظری
سلام حاتم جان.جالب بود... بعضی وقت ها هم این گیر تو گیر ها خیلی خوبه ادم فقط بایستی بتونه نذاره این گره ها باز بشه...

گیر ها توی گیر نباشه خوب نیست... اگه گیر کردی بهش باید کاری کنی اونم گیر کنه بهت تا بهشه گیر تو گیر!!

ولی خودمونیم عجب گیرتوگیری شده ها!!
پاسخ:

مثل اینکه همه جا بگیر بگیره!

.

ولی خوشم میاد مطلبو گرفتی.

سلام دلاور. جزاکم الله خیرا

بینم گرفتارش شدی، حاتم بیا گیرش مده!!!
دلگیر گردد او ز تو، بس کن! گره دستش مده!!

شاعر گرفتار آمده، چون ذهن او طاقت نداشت
این یک گره را وا کند، فرصت بده، حرصش مده!!

شعر برادر-هورانه- فوق العاده بود...فقط بگم...کی خسته است؟...دشمن....
شعر رهی معیری هم دوست داشتم..
تحلیل های همه عالی...فقط بگم امان از حرفه ای ها!!!هر کدوم گرفتاریدا!!!!
 

عزیز و سربلند باشی
یا علی
پاسخ:

چه خبره اینجا؟؟؟!!!

عجب گرفتاری شدیم (حالا یه چی گفتم)

.

شعرت به دلم نشست؛ همینحوری!

.

مخلص همه خوبااااا....

سلام 
همه اینجا فکراشون با هم فرق داشت!!!
اما آقای نظری خوب گفت اگه گیر کردی بهش باید کاری کنی اونم گیر کنه بهت!
موفق و پایدار باشید...




پاسخ:

سلام

به این میگن وحدت تفاوت!

سلام

باشه پاراگراف بندی می کنم . ممنون
وبلاگ خوبی دارین .



پاسخ:

سلام

موفق باشید.

سلام..
من اصولا اینجا میام کم میارم و ترجیح میدم نطر ندم. [خجالت]
ولی میام نوشته هاتون رو میخونم.
این داستان هم خیلی جالب بود.. یعنی نوع استفاده از کلمات خیلی جالبه تو نوشته هاتون. این تکرار واژه ها و اگه اشتبا نکنم استفاده از صنعت جناس....
یاد این دو خط شعر افتادم!
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق.. هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق!
پاسخ:

سلام

شما لطف دارید که تشریف میارید

شعر قشنگ و به جایی بود.

باز هم ممنونم از نظرتون...

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی