عصاره اعصار
یادداشت
سالها میگذرد تا نسلی بیاید و ببیند. تجربههای دیدنش را به نسل بعد منتقل کند. نسل بعدش بیاید، تجربهها را بیازماید و درسهایی از دل تجربیات بیاموزد؛ و نسلهای بعدی با علم برخواسته از عمل گذشتگان طی طریق کنند.
عصرها میگذرد و آدمهای هر عصر، عصارههای به جا مانده از عصر قبلی میشوند. هر کس فرزند زمان خودش میشود. از ابتدا هم قرار بر این بود که فرزند زمانه و عصر خود باشیم.
عصاره واقعی اعصار مردان و زنانی هستند که کولهباری از گذشته بر دوش از جا برمیخیزند. حرکت میکنند و به حرکت وا میدارند. رواناند و جاری میکنند، قطرهقطره میآیند و سیلآسا میبرند و بارانوار میشویند. گویی از همه نسلها آمدهاند. آنان از گذشته، در امروز، برای آیندهاند؛ آنانی که زمانه سازند.
در این میان ما هم برای خود عصری داریم.
از همان ابتدا حجتی داشتیم که امامِ زمان بود؛ امامِ فرزندانِ زمان. همان که عصاره تمام اعصار است. آن که اعصار برای آمدنش عصاره شدند. ولیعصری که خود عصر است.
قسم به عصر که عصرش میآید.
عصرِ ولی عصر.
.
«والعصر»
.
.
«اللهم عجل لولیک الفرج»