وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

دعای خیر

شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۵۶ ب.ظ

داستان کوتاه کوتاه


مرد غرق در فکر روی مبل نشسته بود. زنش با لبخندی آمد و کنارش نشست:

- راستی ظهر خانم ربیعی گفت: «قبول باشه بچه­تون مشهد قبول شده»

و بعد ریز خندید. مرد چیزی نگفت. زن نگاهی به مرد انداخت و منتظر عکس­العمل مرد ماند. مرد ناگهان متوجه سنگینی نگاه منتظر همسرش شد. جمله زن را با تعجب تکرار کرد:

- گفتی بچه اونم مشهد قبول شده!؟ 

زن تعجب کرد و چیزی نگفت. حرفش را که ادامه داشت، خورد.

 مرد که دید همسرش پاسخی نمی‌دهد دوباره غرق شد. زن هم لحظه­ای غرق در فکر شد. لحظات به سنگینی گذشت. مرد از زیر، نگاهی به همسرش انداخت.

پسر از اتاق بیرون آمد:

- خب مامان، بابا حلال کنید. کاری دیگه نموند. انشالله تا یه ماه دیگه بر می­گردم. بازم میگم: خدایی دعای شما بود که دانشگاه به این خوبی قبول شدم...

دیدگاه ها (۲)

سکوت سکوت سکوت
به احترام تمام حرف هایی که زده شد
فقط خدا کنه واسه مقطع بعدی تحصیلیش بتونه بره دانشگاه شهرشون یا نزدیک شهرشون!!!

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی