وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فقر» ثبت شده است

داستان کوتاه

 

پسربچه‌ها در کوچه، جلوی نانوایی مشغول بازی و شیطنت بودند. با حسرت به یاد بازی‌های کودکی خودش از درون نانوایی به آنها نگاه می‌کرد. کنار تنور ایستاده بود و نان در می‌آورد. نگاه به بچه‌ها حواسش را از کار گرفت. صاحب کارش که بی توجهی‌اش را دید فریاد برآورد:

- کجایی پسر!؟ 

پرید و دوباره دل به کارش داد اما صاحب‌کار ول‌کن ماجرا نبود:

- معلوم نیست حواسش کجاست. انگار اومده خاله بازی...

بی‌اعتنا به حرف‌های اوستا از تنور نان بیرون کشید. صدای زنگ موبایلی بلند شد. با تعجب گوشی ارزان قیمتش را از جیبش بیرون آورد و نگاهی به آن انداخت. اوستا موبایل را در دستش دید؛ صدایش را بلندتر کرد و با فحشی در ضمیمه:

- پسره نفهم بزار کنار او ماس‌ماسکو. مگه با تو نیستم؟

 

۱۴ دیدگاه ۲۶ دی ۹۱ ، ۰۴:۲۳
حاتم ابتسام