وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادب نقد» ثبت شده است

یادداشت


منتقد، نقد را در سه موقعیت طرح می‌کند: 

1. نزد مخاطب اثر

2. نزد صاحب اثر

3. نزد هر دو: صاحب اثر و مخاطبش؛ جایی مثل مطبوعات، اینترنت و تلویزیون.

اگر به مخاطب بگوید که مخاطب بنا به فهمی که از اثر داشته، برخوردهای متفاتی با نقد و منتقدش می‌کند. بیشتر در دلش! نوع بیان منتقد هم زیاد اهمیت پیدا نمی‌کند.

اگر به صاحب اثر بگوید -که در این نوشتار درباره همین‌گونه حرف می‌زنیم- یعنی منتقد و صاحب رو در روی یکدیگر. که شرط اصلی اینگونه، رعایت ادب نقد و شنیدن نقد از سوی هر دو طرف است.

طرح نقد در جمع مخاطب و هنرمند هم بیشتر به بحث رعایت ادب نقد از سمت منتقد بر می‌گردد. اینکه ادبیات نقد و اصول نقد را رعایت کند.

نقد فرایند و ارتباطی دو طرفه است بین منتقد و اثر؛ نه منتقد و صاحب اثر! در این میان فهم این مسئله خیلی مهم است که منتقد با صاحب اثر و مخاطبینش در ارتباط با اثر بحث می‌کند نه با خودِ صاحب اثر.

در جامعه ما وقتی نقد رو در رویی صورت می‌گیرد دو حالت دارد:

یا منتقد آدم پر دل و جرأتی بوده است که ریسک کرده و نقد می‌کند، یا اینکه شخصیت مورد نقد، انسان با سعه صدری است که توان شنیدن نقد، هر چند تلخ و ناگوار را دارد. که البته نباید این دو گونه باشند. باید منتقد با قدرت، و صاحب اثر هم با سعه صدر، پای نقد بنشینند.

همان‌طور که نباید دهان دیگران را روی خودمان باز کنیم، نباید دهانشان را برای گفتن بعضی حرف‌ها ببندیم. ما همیشه در رد یا قبول نقدهای که می‌شنویم مختاریم، اما وظیفه داریم حداقل به آنها گوش بدهیم. هنگامی که منتقدی نقد می‌کند نشان‌دهنده این است که اثر آن قدر اثر داشته که شخصی به زبان آمده و می‌خواهد درباره آن حرفی بزند. و صاحب اثر به عنوان کسی که چیزی نشان داده وظیفه دارد چیزی هم بشنود. باید تاب آن را داشته باشد که بازتاب کارش را ببیند. در اینگونه موارد پاسخ‌های فوری و حاضرجوابی در مقابل گوینده به هیچ‌وجه قابل قبول نیست؛ چرا که عمل نقد به درستی صورت نمی‌گیرد و به یک جدل و به اصطلاح کل‌کل تبدیل می‌شود. از طرفی بعضی‌ها شجاعت نقد را ندارند و با کمترین دفاعی با سکوت، عرصه را خالی می‌کنند. نباید افرادی که حرفی برای گفتن دارند، ساکت کنیم!

اینگونه نباشد که با گفتن جملاتی مانند:

خودم می‌دونستم! شما که جای من نیستی! در جریان نیستی! خب اینو گفتی، بعدش! چرا خوبیاشو نمی‌گی! شرایط سختی داشتم! اصلا قبولت ندارم که بخوام نقدت رو قبول کنم! و...

دهان منتقد دلسوز را گل بگیریم. فرد منتقد دیگر انگیزه‌ای برای نقدهای بعدی نخواهد داشت. اصلاً خاطره خوشی از نقد نخواهد داشت و آن را بیشتر یک جدل بیهوده می‌پندارد و صاحبان آثار را افرادی لجوج. وقتی منتقدی برخورد تدافعی و بعضاً تهاجمی را می‌بیند دل‌سرد می‌شود و از نقد کنار می‌کشد؛ و می‌گوید: ما گفتیم، خواه پند گیر خواه ملامت! شاید هم بگوید: به درک! اصلاً به من چه!؟ 

و شاید افسره شود!

صاحبان آثار هم در این میان فکر می‌کنند کار خیلی شاقّی می‌کنند که اثرشان را با سخنرانی بعد از آن و مقابله با منتقدین توجیه می‌کنند. اثر با مخاطب حرف ‌می‌زند و منتقد با اثر و مخاطبش.

صاحب اثر باید از روزی که دیگر کسی به او چیزی نگوید بترسد؛ ترسی در حد مرگ!



پی‌نوشت: می‌گویند بزرگ‌ترین عذاب الهی آن است که خداوند بنده‌ای را به حال خودش رها سازد...


ادب نقد

خوف و رجا در نقد

۹ دیدگاه ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۴۴
حاتم ابتسام

یادداشت


متفکر است و به اثری نقد دارد. نگفتن آزارش می‌دهد و مثل خوره روحش را می‌خورد. تصمیم می‌گیرد حرفش را بزند؛ اما

فوران می‌کند و حرفش را می‌زند اما بد؛ بدون ادب نقد.

حرفش را نمی‌پذیرند. نه اینکه نقدش را قبول نداشته باشند یا با خودش مشکل داشته باشند. با ادبیاتش مشکل دارند؛ با ادب نقدش.

می‌خواهد اثری را نقد کند. ناگزیر است ابتدا تعریفی از آن به دست بدهد و با محکی محک بزند؛ و مشکل از همین جا شروع می‌شود: تعریف و مقایسه.

تعریف

از غرض­ورزی در تعریف اثر هم که بگذریم، نمی‌شود زاویه­ی دید منتقد به اثر را نادیده گرفت. حاصل کار یک منتقد بی­سواد، غرض­ورز و کوته­بین، تعریفی تحریفی می‌شود.

بگذریم از آنان که در تعریف نمادین و غیرنمادین اثر مانده­اند؛ آنانی که در گیره­های اثر گیرند.

مقایسه

یکی از مشکلات نقد مقایسه‌های نادرست است (بچگی و مقایسه با بچه درس­خوان فامیل را که یادتان هست). بعضی در همان مرحله انتخاب طرف مقایسه، دچار اشتباه می‌شوند. بعضی هم در مقایسه کردن و داوری بین دو طرف، دچار مشکل­اند و بعضی هم دچار بحران تعریف تحریفی هستند. مشخص است که منتقد غرض­ورز در همان مرحله تعریف، حکمش را می‌دهد. مرحله ای که باید مانند یک قاضی بی­طرف، مدارک دو طرف را ببیند و سپس داوری کند.

می‌بیند هرچه نقد می‌کند به صاحب اثر بر می‌خورد ولی به اثرش بر نمی‌خورد. (بگذریم از مساله تفکیک شخصیت حقیقی و حقوقی مولف در اثر)

قسمتی از اثر را نپسندیده. فورا علم بر می‌دارد که کل اثر مشکل دارد؛ و صاحب اثر انگشت به دهان که کور است و یا مگس، که این همه را ندیده و فقط همین را دیده­. (امان  از استقرای منتقدین)

در جایی به دلیل هزار و یک مشکل نگفتنی، در اثر قصوری رفته. چنان در بوق می­کند که صاحب اثر دل­زده می­شود (می­ترسد) از تولید اثری دیگر.

کمی که می‌گذرد می‌بیند حرفش خریدار ندارد. هیچ­کس به نقدهای او که دقیق است ،با مطالعه است، از سر درد است و دغدغه نه از سردرد و عقده، وقعی نمی‌نهد . کم کم، کم می‌آورد. سرد می‌شود و می‌کشد کنار؛ از جامعه، از بطنش. می‌رود و خودش را می‌زند به آن راه. فکر می‌کند همه همین هستند؛ (امان  از استقرای منتقدین)

فکر و دغدغه­اش را از جامعه، که به آن نیاز دارد و خودش را از جامعه که به آن نیاز دارد، دریغ می‌کند.

می‌رود افسرده می‌شود.

یک منتقد بی ادب افسرده... 

۳ دیدگاه ۰۳ دی ۹۱ ، ۱۷:۳۴
حاتم ابتسام