وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آگاهی اجتماعی» ثبت شده است

یادداشت


مدت‌ها بود به مسئله «آرمان» فکر می‌کردم و درگیر آن بودم؛ این یادداشت که تلاشی برای مدیریت این افکار بود، همزمان با این مسئله شروع شد و تا اینجا حاصل این درگیری است.

*****

آرزو و امید مانند گرسنگی جسم، نیاز روحی انسان هستند. هر انسانی آرزو و امیدی دارد؛ هر چقدر امید مفید و پرورش دهنده است، آرزو قابل اتکا و مفید نیست. امید با داشتن هدف، آرمان و بینش صحیح و واقع بینانه درباره آینده به وجود می‌آید. بینشی که محصول نگاه به حال و گذشته است. آرمان در نظر گرفتن واقعیت‌هاست. فرق امید و آرزو در واقعیت آن‌هاست. درباره تفاوت آرزو و امید سخن بسیار گفته‌اند. اما آنچه اینجا هست درباره امید متعالی و تعالی‌دهنده یا همان آرمان است.

آرمان آرزویی متعالی و امیدبخش است. در حالی که هر آرزویی امیدوارکننده نیست و چه بسا بعضی افسرده‌کننده هم باشد. جامعه متشکل از انسان‌هاست و همان‌گونه که روح انسان تشنه و تعالی طلب است، جامعه نیز بر اساس‌های نیازهای خود به آرمان احتیاج دارد. آرمانی که موتور محرک جامعه به سوی رشد باشد. با این تفاوت که آرمان در سطح اجتماع، فراز نشیب‌های بزرگ‌تر، پررنگ‌تر و پیچیده‌تری نسبت به آرمان، در سطح یک فرد دارد.

مانند انسان، جامعه‌ای موفق‌تر و پویاتر است که هدفمندتر عمل کند و به عبارتی آرمان‌گرا و متعهد به آرمان باشد؛ و البته این فایده آرمانی هنگامی است که در جامعه توزیع شده باشد و درباره‌ی آن، بین افراد جامعه اشتراک و اتحاد وجود داشته باشد. چنددستگی آرمان‌ها سوای بحث فایده تضارب آرا، جامعه را چندپاره و کند می‌کند. در سطوح بالای فکری یک جامعه آرمان باید یکدست باشد. الزام‌آوری آرمان و تعهد به آن نیز شرط سرعت و موفقیت یک جامعه در مسیر تعالی است.

از سوی دیگر وجود آرمان باعث تکاپوی بیشتر انسان‌های آرمان‌گرا می‌شود و این خود مقدمه‌ای برای ساخته شدن آرمان و آرمان‌گرایی دیگر افراد می‌شود؛ و تا قومی بر اساس یک نیاز صحیح به آرمان نرسد خدا نیز به او نمی‌دهد.

«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم» آیه 11 سوره رعد

یعنی خودآگاهی اجتماعی باعث ایجاد و گسترش آرمان در سطح جامعه می‌شود؛ و در پی ایجاد یک آرمان و جامعه‌ی صاحب آرمان، اجتماع به سمت آرمان‌شهر می‌رود.

همیشه‌ی تاریخ ادیبان، روشنفکران، دانشمندان و مسئولان یک جامعه، آرمان‌گراتر از مردمان جامعه‌شان بوده و هستند؛ چرا که ضرورت وجود آرمانِ برخواسته از تعالی‌طلبی، برای ایشان روشن و واضح است. آنها می‌دانند که یک جامعه مانند بدن نیاز به اکسیژن دارد و این اکسیژن برای جامعه، آرمان، آرمان‌طلبی و آرمان‌گرایی است. و شهری که به سوی آرمان پیش نرود دیگر شهر نخواهد بود.

خیلی از افراد جامعه اگر در فضای آرمان‌هایشان نفس نکشند می‌میرند. خیلی از هجرت‌ها و فرارهای نخبگان به علت ترس از نرسیدن به آرمان‌هاست. فرد به شهر دیگری می‌رود تا شاید آنجا آرمان و آرمان‌شهرش را بیابد و یا بسازد.

بعضی آدم‌ها برای دیگران آرمان تعریف می‌کنند و آرمان‌های دیگران را عوض می‌کنند و به اصطلاح آدم‌های آرمان‌سازی هستند؛ اما در این میان قدرتمند آدم‌هایی هستند که آرمان‌هایشان را به بهترین شکل انتقال می‌دهند. آرمان‌های ناب توسط طبقه خاص جامعه طراحی می‌شوند اما این مردم هستند که آن را عملیاتی می‌کنند.

اگر آرمانی توسط جامعه فهمیده و پذیرفته شد راه هموار می‌شود و و حتی مردمان آن جامعه تا پای جان نیز بر آن خواهند ماند.  اگر مردم نباشند آرمان‌ها در ذهن صاحبان آن و یا در بهترین حالت در لابه‌لای کتاب‌ها خاک می‌خورند و می‌پوسند. وقتی همان خواص آرمان‌ها را نه تنها انتقال نمی‌دهند بلکه فراموش هم می‌کنند دیگر چه امیدی به مردمان جامعه است. مردمان دیرباوری که آرمان را با مصداق هم باور نمی‌کردند، حالا که حرف آرمان نیست عمل به آرمان هم نیست. ایجاد باور درباره یک آرمان -در مرحله انتقال- و قبولاندن و تببین آن برای دیگران کار دشواری است. هر چند آرمان‌ها تا حد زیادی در باور پذیر بودن خود دخیل‌اند.

عادت بشر این است که تا به چشم نبیند باور نمی‌کند. آرمان هم دیدنی نیست، فهمیدنی است. مردمان یک پیامبر معجزه می‌خواستند تا شاید آرمان‌های پیامبر را باور کنند. و چه بسا که معجزه دیدند و باز به آرمان‌ها پای‌بند نشدند. و این از ویژگی‌های بشر است. آرمان را تا سطح آرزو پایین می‌آورد و بعد هم از بین می‌برد.

از ویژگی‌های بشر امروز دیرباوری از یک سو و نیازمندی شدید از سوی دیگر است. دیرباوری در برابر آنچه می‌شنود و حتی می‌بیند و نیاز شدید به آرمان‌ها و شرایطی که او را یک گام به آرمان‌شهر و زندگی اجتماعی بهتر نزدیک‌تر کند.

مرحله مهم انتقال آرمان به عهده روشنگران اجتماعی است. کسانی که آرمان را خوب می‌فهمند و خوب انتقال می‌دهند. مثلا تحصیل‌کردگان و اصحاب رسانه...

هر آدمی آرمان ندارد و هر آرمانی هم درست نیست. این یک معضل اجتماعی است که راه حل‌هایی هم برای آن وجود دارد. یکی از این راه حل‌ها مهم و دشوار انتقال آرمان‌های صحیح است. یعنی درباره آرمان و آرمان‌گرایی در جامعه مراحلی وجود دارد: مرحله تولد، رشد و پرورش آرمان؛ انتقال آرمان و اعتلای آرمان

گاهی می‌شود آرمانی ناب ساخته می‌شود و شعار آن داده می‌شود، اما به مرحله عمل نمی‌رسد؛ یا خود آرمان و شعارش ایراد دارد، یا درست منتقل نشده و یا بعد از انتقال، توسط مردم درک و پیگیری نشده است. که به این معناست ساز و کار اجتماعی آرمان‌گرایی در جامعه به خوبی شکل نگرفته است. نه در مرحله تولید، نه در انتقال و نه در اعتلا!

برای مثال در یک اجتماع با نوع حکومت آرام و بروکراتیک، طبقه حاکم به آرمان‌گرایی اعتقادی ندارند و تنها در مواردی که به آن نیازمند هستند، با تزریق آرمان‌های پوشالی و ضعیف به افراد، در جامعه موجی ایجاد می‌کنند. و در نهایت مجبور می‌شوند برای ادامه بقای جامعه روز به روز قانون‌مدار تر شوند! این اشتباه بزرگی است؛ جامعه‌ای که با مدیریت آرام حرکت کند از جامعه‌بودن خارج و مرداب می‌شود. در حالی که حاکمیتی که از آرمان‌گرایی حمایت کند، جامعه‌ای آزاد و در مسیر پیشرفت است.

خیلی از آرمان‌ها نیز ظرفیت و تاریخ انقضا دارد. و به قول دوستی، «آرمان دست‌یافتنی نیست!» چرا که اگر کمی به آن نزدیک شوی به نظرت کوچک می‌شود و از بین می‌رود و آرمان بزرگتری جای آن را می‌گیرد و این ماجرا تا ابد ادامه خواهد داشت. از طرفی روی یک آرمان مفاهیم زیادی را می‌توان بار کرد و آن را گسترش داد. یعنی همان «گسترش آرمانی!» و یکی از ویژگی‌های آرمان‌ همین گستردگی آن است. مثلا در سطح فردی، یک آرمان از میل به خواندن و نوشتن شروع می‌شود و آرام‌آرام آرمان‌های بزرگ‌تری در مسیر تحصیل به وجود می‌آید و در نهایت آرمانی بزرگ طراحی می‌شود که روی همان آرمان می‌توان مفاهیم زیادی بار کرد. مثلا در انتهای تحصیل آرمان خدمت به جامعه مطرح می‌شود و این خود یک عنوان گسترده است.

هر آرمانی هم با یک شعار شروع می‌شوند. پس در حد شعار هم که شده آرمان‌گرا باشیم...




مطالب مرتبط:

حزب در ایران

آگاهی اجتماعی

۵ دیدگاه ۱۸ دی ۹۲ ، ۰۰:۰۳
حاتم ابتسام

یادداشت


در روند تکامل و شکل‌گیری یک جامعه بعد از مدتی نیازها سر بر می‌آورند؛ که این نیازهای اجتماعی باید به بهترین شکل و در بهترین زمان پاسخ داده شوند. اگر در زمانش پاسخ داده نشود، تبدیل به یک حفره و عقده می‌شود و اگر درست پاسخ داده نشود، می‌شود یک بیماری اجتماعی!

خیلی از نیازهای جامعه از درون آن جامعه و بر اساس یک خودآگاه اجتماعی مشخص و برطرف می‌شوند. اما بسیاری از نیازها قبل از شناسایی، به سمت راه حل می‌روند؛ راه حلی که از خارج از جامعه و به صورت وارداتی آمده و الزاماً بهترین پاسخ به آن نیاز نیست. خیلی از نیازها نیز کاذب و وارداتی است. یعنی جامعه‌ای نیاز ضروری به آن ندارد ولی به خاطر توان رسانه خودآگاه جامعه احساس نیاز پیدا می‌کند؛ که این خیلی مخرب‌تر است، چرا که نیاز کاذب راه‌حل کاذب هم دارد. مانند پدیده شوم مصرف‌گرایی که نیازی کاذب با راه‌حل‌های کاذب‌تر است.

جامعه نسب به پدیده‌هایی که به آن وارد می‌شود - احساس نیاز باشد و یا درمان و راه‌حل آن- مانند هر انسانی یکی از رویکردهای سه‌گانه معروف را در پیش می‌گیرد: بی‌اعتنایی، دفع و یا جذب.

وقتی مسئله‌ای که تا کنون در جامعه نبوده فرصت طرح بیاید، جامعه با توجه به نیازهای خودش، آغوش خود را برای آن می‌گشاید. اما از آنجایی که این پاسخ ناآشنا و وارداتی است ضعف‌ها و قوت‌های آن نیز مبهم است. اینجاست که جامعه ناخودآگاه نسبت به قسمت‌های جذاب آن روی خوش نشان می‌دهد و دچار همان جذابیت‌ها می‌شود؛ و امان از روزی که کسی روشن‌گری نکند و دیگری هم بیاید و روی این جذابیت‌ها موج‌سواری کند. مانند ماجرای ورود مباحث مرتبط به فراماسونری در ایران که تنها نقطه جالبش نمادشناسی‌‌اش بود و بعضی هم روی این موج جذابیت، چه سواری‌ها کردند.

جامعه مانند یک دانشجو برای رشد، واحدهایی را می‌گذارند. واحدهایی که به مرور زمان می‌آیند، گذرانده می‌شوند و تبدیل به پیشینه آن اجتماع می‌شوند. این روند، روال طبیعی خود را در هر جامعه‌ای طی می‌کند. بعضی وقت‌ها نیز یک واقعه خاص، جامعه را در حالت جهش غیر عادی قرار می‌دهد، به جلو یا عقب؛ مانند انقلاب و جنگ.

یک جامعه باید نیازهای خود را از مرحله ناخودآگاه به خودآگاه منتقل کند تا بتواند موضع درستی در قبال ورودی‌ها و خروجی‌های خود داشته باشد. اینکه یک جامعه بفهمد و بداند نباید تحت تأثیر شایعه قرار بگیرد، نوعی پختگی و آگاهی اجتماعی است. همان‌طور که یک سیستم بهداشتیِ قوی در جامعه، مانع شیوع بیماری‌های واگیردار می‌شود. و این اتفاق جز با خواست تک‌تک  افراد جامعه میسر نمی‌شود. اینکه افراد آگاهانه به دنبال نیازهای صحیح خود بروند و سعی بر برطرف‌کردن آن داشته باشند. نه اینکه تحت تأثیر جوهای نیازساز رسانه‌ها قرار بگیرند. رسانه‌هایی که خودشان نیاز تولید می‌کنند و خودشان هم پاسخ کاذبی به آن می‌دهند.

پس نیازهای جامعه باید خودآگاه شناخته شود و خودآگاه حل شود. به عبارتی: «تشخیص صحیح نیاز واقعی و راه‌حل مناسب و واقعی از سوی اجتماعی متشکل از افراد آگاه»

این یعنی آگاهی اجتماعی...

.

ادامه دارد...



مطلب مرتبط:

تداوم تاریخی

وظیفه تاریخی

۱ دیدگاه ۱۲ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۰
حاتم ابتسام