وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

نبینم تو فکری!

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۱۷ ب.ظ

یادداشت


نشسته‌ایم به تفکر که ناگهان دوستی یا عزیزی میآید و ما را در آن حال میبیند و با گفتن جملاتی هم‌چون:

 نبینم غمتو!

چرا تو فکری؟

چرا فکری شدی؟

داری به چی فکر میکنی؟

و...

رشته افکارمان را پاره میکند.

هر چند این جملات از روی خیرخواهی و دل‌جویی بیان می‌شود، اما بیانش، رشته پاره‌کن است. ولی چرا هر وقت فکری می‌شویم نمی‌گذارند فکری بمانیم؟ اصلا فکرکردن بد است یا فکری‌شدن؟

شاید چون وقایع ناراحتکننده فکر را بیشتر درگیر می‌کند، هر کس که به فکر فرو رفته را مشکل‌دار! می‌دانند. خوب این عادت عمومی است که تا مشکلی پیش نیاید به فکرِ فکرکردن نمی‌افتیم. پس هر که فکریست حتما مشکلی دارد. هر وقت هم که مشکلی پیش بیاید به جای تحلیل‌کردن، حسرت می‌خوریم (حسرتی که نشأت گرفته از قوه وهم است، نه عقل).

مگر بد است که آدم به خاطر مشکلی ناراحت شود و به فکر فرو برود!؟ بعضی وقت‌ها باید به حال خودمان باشیم و ناراحتی بکشیم تا عبرت بگیریم!

درد آنجاست، در بیشتر مواقع به جای اینکه مشغول فکرکردن باشیم، فکرمان مشغول است. می‌گویند وقتی فکر مشغول می‌شود که، هم‌زمان درگیر چند مسئله باشد؛ مگر نه یک مسئله، توان اشغال فکر را ندارد. مسائلی که عمری حل نشده‌اند و مانده و باد کرده‌اند و تا می‌خواهی بهشان فکر کنی، نمی‌گذارند و با جملات بالا افکارت را...

انگار بلد نیستیم فکر کنیم و به نتیجه برسیم و فکری‌شدن یعنی به نتیجه نرسیدن! شاید مسئله، «تمرکز» است. مهارتی که ما امروزی‌ها نداریم. تمرکزی که لازمه‌اش سکوت است نه حرف (احتمالاً به افرادی که تا درباره مسئله‌ای صحبت نکنند، نمی‌توانند به آن فکر کنند، بر خورده باشید. بیشتر در خانم‌ها!) 

اگر تمرکزکردن می‌دانستیم با جملات بالا افکارمان نمی‌پرید. از همین بی‌تمرکزی است که تا می‌خواهیم به مسئله‌ای فکر کنیم، ذهنمان هزار سو می‌رود و دست آخر در دالان افکارمان گم می‌شویم و با کمترین ضربه‌ای افکارمان می‌پرد. ماجرایی که می‌شود اسم را گذاشت: پرش فکری. و در این میان مشکلات هستند که ما را به فکر می‌برند و از فکر در می‌آورند!

چه خوب است به خودمان اجازه بدهیم کمی فکر کنیم تا الکی فکری نشویم.

انشالله برسد آن روزی که وقتی دیدند در گوشه‌ای نشسته‌ایم به تفکر، بگویند:

 آفرین می‌بینم تو فکری!

.

البته در دلشان...


۹۱/۱۲/۱۲

دیدگاه ها (۵)

هو الحکیم

یک سوال...

چه چیزی باعث می شود که این «در خود فرو رفتن»، یک بار در خور سرزنش و شایسته ی بر هم زدن باشد و دیگر بار، مستحق تحسین و مایه ی رشد؟

یعنی دقیقا چه چیزی در این میان فرق می کند...؟

هر چند گنجاندن انسان و سنجش فرآیندهای پیچیده ی ذهن او در چند سطر کوتاه ممکن نیست،

ولی شاید بتوان گفت که این برخورد متفاوت در ارزش گذاری، به تفاوت در دیدگاه و مَنظر بر نمی گردد،

بلکه باید دید شخصی که به تنهایی خود لَم داده و در عالم ذهن خود فرو رفته است،

در زیر این پوسته ی تفکر، دقیقا مشغول چه کاری است؟

چون تفاوت بسیار زیادی است بین توهّمو تعقّل...

به قول سید محمد موسوی؛ خلوت وهم را باید آشفته ساخت که وهم آدمی، مظانّ انفعالِ روح انسان از ابلیس باشد، بلکه بایست در تفرّد اکید عقلانی غوطه ور شد که صافی ناب روحانیت، تعقل است.

عقلِ حکیم را اگر قلبِ سلیمی باشد، کیمیای اخلاص خواهد بود.

غافل نشویم که «قال فَبِعِزَّتِکَ لَاُغویَنَّهُم أجمَعین اِلّا عِبادی المُخلَصون.» بقره/81

 

 

 

چنان به فکر تو در خویشـــتن فرو رفتیم

که خشک شد چو سبو دستِ زیر، ما را

لذت وافر و حظ بی حد و حساب بردم

والعاقبة للمتّقین


۱۳ اسفند ۹۱ ، ۰۳:۲۲ هیدروژن فسفریک
اینم شد دغدغه..؟!!
مطالب قبلیت پر مغز تر و هدفمند تر بود
فکر کنم اینو نوشتی که کنداکتور وبلاگت پر شه
منتظر مطالب درخشان تری هستم...حاتم جان
پاسخ:

:)

خداییش دغدغه از این بزرگتر (همینه دیگه، نمیزارن به دغدغه هامون فکر کنیم!)

درباره مطالب قبلی هم لطف دارید.

درباره مطالب آینده هم درخشش به کار می برم. چشم

:)

.

راستی

یه کدی بدهید بدانیم با که هستیم!

باسلام

بزرگترین عبادت تفکر است

وقتی رشته افکارمان راباگفتن تو فکر چی هستی پاره میکنن یعنی حتی فکرهایت هم مال خودت نیست .

مهم فکر کردن نیست بلکه مهم اینه که به چی فکر کنیم همه ی اندیشمندان وفیلسوفان بزرگ با فکر کردن

وتعقل کردن به این مقامات عالی رسیدن .

ممنون عالی بود

پاسخ:

احسنت

حتی صاحب فکر هایمان  نیستیم!

درباه تفکر هر چه بگوییم کم است.

۱۴ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۰۹ هیدروژن فسفریک
سلام
در مورد تفکر با "حاتم لبخند"موافقم
اما چه تفکری؟!
در مورد این هم بحث کردین؟
بعضی تفکرات ناشی از همون تنهاییاییه که در موردش حرف زدیم اما از نوع منفیش
یعنی تنهایی برای فرد در حیطه اجتماع باعث شده ذهن اون هم با این که در میان جمع حضور داره به سمت تنهایی پیش بره و فکرایی رو بکنه که در تنهایی کرده و هر بار ضرر دیده
در اینجاست که میزنی پشتش و میگی
"زیاد بهش فکر نکن"
این جمله کافیه تا هر آدم منفعلی برای ثانیه ای هم که شده لذت در جمع بودن رو درک کنه
پاسخ:

سلام

درباره اینکه به چی فکر کنیم به دنیای خودمون مربوطه

ولی هر چی هست باید فکر کنیم.

آفرین

فکری که بخواد انسان رو به انزوا بکشونه که فکر نیست!

سلام بزرگوار

مطالب عالیست و آموزنده

موفق باشید

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی