اختراع روش یا کشف روش
یادداشت
چرا ما در زندگی همیشه به دنبال روشها هستیم؟ آن هم سادهترین روشها؟
و بعد هم که روشی را یافتیم نامش را میگذاریم علم و دانش یا علوم تجربی…
مثل اینکه اصلا یک مبحث علمی وجود دارد به نام روششناسی. در آن بحث از چیستالله اعلم.
عجیب است برای کارهایی که روشهایشان برایمان کمی سخت باشد، ساده ترین روش را به کار میبریم: به دیگران محول کردن. البته ای کاش همیشه کارهای سخت را به دیگران محول میکردیم؛ کارهایی مهمی که بلد نیستیم.
میگویند که اکثر مخترعین آدمهای تنبلی بودهاند که به دنبال راحتترین روشها بودهاند. (ماجرای شاه عباس و تنبلها را هم که شنیدهاید) دست تنبلشان درد نکند؛ که آنقدر تنبل نبودند که اختراعاتشان در مرحله ایده بماند. (خدا میماند چقدر اختراع در مرحله ایده مانده است!)
و عجیبتر اینکه درباره کارهایی که روشهای سادهای دارند آموزشها و توضیحات بیشتری وجود دارد. مثلا قسمتهای سخت کتابهای درسی کوتاهترند. شاید حتی خود نویسندگان حوصله توضیح دادن را نداشتند. شاید هم بلد نبودند. اما قسمتهای ساده را آن قدر توضیح دادهاند که آدم شک میکند و میترسد، خدایا نکند مطلب پیجیدهتر از این حرفاست و من فکر میکنم فهمیدم؛ ترسی که خیلی وقتها از ندانستن داریم.
بگذریم...
خوب که نگاه میکنم میبینم میشود به روش اسم دیگری هم داد: راه؛ راه و روش.
اصلا معنی روش چگونگی راه رفتن است. شاید بشود گفت روش برای کسانی است که در مسیر هستند بهتر است نه آنان که به دنبال مسیرند. شاید به خاطر این است که کتابهای آموزشی به درد هر کسی نمیخورد. هرچند این آموزش روشها میتواند برای تشخیص راه بهتر هم مفید باشند.
به قول یه بنده خدایی هم نباید راهِ عوضی برویم و هم نباید عوضی راه برویم. پس به دنبال روش رفتن هم زیادی بد نیست. پس مشکل چیست؟!
مشکل آنجاست که تعریف ما از بهترین راه و روش، راحتترین و سادهترین روش است.
مشکل آنجاست که همه برای خود یک پا مخترعیم. تا کاری سخت و راهی دشوار میشود میانبر میزنیم. به بلد راه رجوع نمیکنیم. شاید از تجربهای بهره ببریم و به روشی رجوع میکنیم اما چه؟! تجربهی یکی تنبلتر از خودمان (تنبلتر=مخترعتر)
به آنکه باید، رجوع نمیکنیم به آنکه باید، محول نمیکنیم. لولهکشی که میکنیم، یادمان میرود سرچشمه همین نزدیکی است. ما روشِ روششناسی را نمیدانیم. آن را در کجا آموزش میدهند؟؟
نمیدانیم که روش بافتنی نیست، یافتنی است. روشِ راه را آن میداند که از مقصد میآید نه آنکه در ابتدای مسیر است.
.
.
«یا الله، اهدنا الصراط المستقیم»
یاد بعضی از استادامون میوفتم، وفتی بلد نیستن جواب سوال دانشجو ها رو بدن، میگن ساده است.. اجازه بدین وقت کلاس رو با این سوال ها نگیریم! اما خدا نکنه یه چیزی رو بلد باشن.... انقدر توضیح اضافی میدن که آدم هر چی هم یاد گرفته شک میکنه بهش!!
راستی لینک شدین..