وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

هر چه هست، تفاوت است. اما نمی‌دانم چرا باز معجون خوش‌طعمی است؛ دنیا: معجونی از تفاوت‌ها.

وحدت تفاوت

بسم الله...
.
خاص‌ترین مخاطب این وبلاگ خودم هستم.
نوشتن این نوشته‌ها برای التزام به آن چیزی است که آموخته‌ام؛ برای تبدیل آن به باور.
نظراتتان برای باور کردن آموخته‌هایم راه‌گشاست.
بعضی حرف‌ها در بعضی قالب‌ها بیشتر می‌گنجد البته با نگاهی نقادانه و تأکید بر هندسه نگارش...
.
حاتم ابتسام

تعبیر واقعیت

جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۳۸ ب.ظ

تعبیر واقعیت


زیاد اهل خواب دیدن نیستم. اهلیتی که فکر نمی‌کنم دست خودم باشد. فکر کنم از هر ده بار خوابیدن یک بارش خواب می­ببینم. از همان یک بار هم هر صد دفعه خوابی می‌بینم که هم یادم بماند، هم ارزش تعریف کردن داشته باشد و هم گنجایش تعبیر کردن؛ چیزی که بشود اسمش را گذاشت رویا.

تا امروز پیش هیچ معبری نرفته بودم. شنیده بودم که افرادی مانند حضرت یوسف که حرکتی نزده­اند از سوی خدا صاحب علم تعبیر خوابند. که البته معبرین محدود به این حرکت نزده‌ها نیستند و به نظر افراد دیگری هم با حرکاتی تعبیرخواب را بلدند. اما خواب عجیبی دیده بودم و کنجکاو دانستن تعبیرش.

معبری را معرفی کردند که شرط حضورش معرفی نکردنش به نفر بعدی بود. مگر می‌شود؟! گفته­اند و شنیده­ایم: رازی که از بین دو لب خارج شود به همه گوش‌ها می­رسد.

حال اینکه چه کسی و با چه جوازی او را به من معرفی کرد بماند؛ منم یکی از همان گوش­ها.

خوابم را برایش تعریف کردم. پیرمرد پرسید: چه کسی من را به تو معرفی کرده؟ طفره رفتم. دیگر نپرسید. پرسید: این رویا را برای کسی تعریف کرده­­ای؟

گفتم: نه.

سری تکان داد و گفت: انشالله که خیر است. برو صدقه بینداز.

گفتم: همین؟!

گفت: تعبیر کنم، واقع می‌شود. بگذر و با صدقه طلب خیر کن.

نفهمیدم دقیقا منظورش چه بود ولی آنقدر مطمئن و محکم گفت که قانع شدم و از خدمتش مرخص. با دیدن اولین صندوق صدقه انگار فرشته نجات را دیدم. نمی‌دانم چقدر ولی هر چه در جیب داشتم ریختم درونش.

آن رویا شاید عجیب­ترین، جالب­ترین و زیباترین خوابی بود که به عمرم دیده بودم. نفهمیدم تعبیرش چه بود. اما حرف پیرِمعبر همیشه در گوشم زنگ می‌زند:

«تعبیر کنم، واقع می­شود».

گویی رازی است که کسی بشنود، می­رود جار می­زند و ماجرایی لو می­رود! مثل معبر بودن خودش...

چرا باید تعبیر رویا، واقعیت شود؟

اصلا چرا هنگامی که واقعیت را که تعبیر می‌کنیم می‌گویند خیال بافی می کنیم و رویا پردازی؟

انگار رویایی­ترین اتفاقات تعبیر ندارند و واقعیت هرچقدر رویایی­تر باشد بی معنی­تر است.

گویا رویا تا واقعیت و واقعیت تا رویا مرزی به باریکی تعبیر دارند.

دیدگاه ها (۲)

حرکت نزده یعنی چی؟
یاد اون شاعری افتادم که خواب دیده بود پروانه شده وبعد که بیدار شده بود فکر میکرد شاید همون پروانهه‌ست که داره خواب می بینه آدم شده!
پاسخ:

منظور همون گناه کبیره ای که حضرت یوسف انجامش نداد!

شعر جالبیه!

شاعرش کیه؟

حضرت یوسف با حرکت نزدنش به خیلی چیزا رسید.

ما حالا یه حرکت نزنیم همه چیو باختیم :ی

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی